- ۲ شهریور ۱۳۹۴ , ساعت ۱۱:۳۷
- 725 views
- ثبت یک دیدگاه
- چاپ مطلب
صنوبر ، ماجرای فریاد کواچ و قصه والیبالیست شدن پسر 202 سانتی که حالا شده 210 سانتی منر
تقدیمی هدف:
صنوبر ، ماجرای فریاد کواچ و قصه والیبالیست شدن پسر 202 سانتی که حالا شده 210 سانتی متر
ستاره تیم ملی والیبال کشورمان، که در لیگ جهانی به عنوان یار ذخیره به میدان میرفت، برای ما از والیبالش گفته است.
محمد حسن صنوبر ؛این نام بعد از آن سر زبان ها افتاد که در بازی ایران و لهستان در لیگ جهانی والیبال ، بوبان کواچ تصمیم گرفت بازیکن بلند قدی را که به زمین آورده بود برای پوئنی که از دست داده بود با فریاد تنبیه کند. تصاویری که بازتاب های فراوانی داشت و بهانه ای شد برای حمله به مربی صرب تیم ملی. حسن صنوبری که به صنوبر والیبال ایران معروف شده در کافه خبر از آن فریاد و دیگر اتفاقاتی که بر والیبالش گذشته می گوید.او در کافه خبرحرف های شیرینی برای گفتن داشت.
اردوها چطور است؟
خدا را شکر روز به روز بهتر می شود. از بعد از لیگ جهانی کیفیت زمین ها و تمرین ها بالاتر رفته. الان بازی های جام جهانی را در پیش داریم که در آن می شود سهمیه المپیک گرفت، ولی کار سخت است و بعد هم بازی های انتخابی المپیک را پیش رو داریم.
الان به این فکر می کنید که از جام جهانی سهمیه المپیک بگیرید؟
چرا فکر نمی کنیم؟ الان ایران هم یکی از مدعی هاست.
فقط دو سهمیه از این بازیها انتخاب می شوند؛ کواچ هم می گفت ما یکی از کاندیداهای سهمیه هستیم.
وقتی که فرانسه از گروه دو لیگ جهانی آمده ، قهرمان جهان می شود…
فرانسه خیلی تیم خوبی است و نفرات اصلی و ذخیره اش انگار هیچ تفاوتی با هم ندارند.
البته تیم آنها روی یک ستاره شان می چرخید، او یک نفری خیلی کمک کرد.
خودت قبول داری همین تیم ما وقتی بچه های «تیم دو »به زمین می آیند، هنوز آن اعتمادبنفس را نداشتند؟
گذر زمان راه حل همه مشکلات است. من بعد از بازی با آمریکا هم گفتم در آمریکا گفتند چرا باختید، گفتیم به زمان بسپارید و بعد از تورنمنت نظر بدهید. در نهایت عملکرد تیم خوب بود و بردهای خوبی داشتیم. در لهستان یک 3-2 داشتیم. در روسیه دوبار این تیم را بردیم و تیم ما کم کم بهتر شد و در نهایت بازی با لهستان را باختیم، ولی رفته رفته شرایط بهتر می شود. لیگ جهانی در رنکینگ تاثیری نداشت و یک جور آماده سازی ولی در لول بالا برای این بازیها و انتخابی المپیک بود.
به نظر می رسد در جام جهانی با همین لهستان یا آلمان و فرانسه دوباره به مشکل می خوریم. چون ما با تیم هایی که در مقابل مان قدرتی بازی می کنند مشکل داریم.
ما روی نقاط ضعف و قدرت تیم هایی که با آنها بازی داریم، کار می کنیم و معلوم نیست کی می برد و کی می بازد. زیبایی ورزش هم به همین است که تا سوت آخر بازی مشخص نمی کند. چون لهستان اینجا ما را برده و رفته دوم سوم شده و مدعی بوده، پس در این بازی ها ما باز هم می بازیم، این نیست. در آن لحظه باید ببینیم چه می شود.
در المپیک دوازده تیم داریم. از این مسابقات دو تیم انتخاب می شوند.
بهترین تیم قاره ها هم هستند، دو تیم از بازی های جام جهانی انتخاب می شوند، سه تیم هم از انتخابی المپیک که سال آینده در ژاپن برگزار می شود. وضعیت خوب است، روز به روز هم بهتر می شود. کیفیت تمرین ها و نوع و لول آنها بهتر شده و خودمان روی نقاط ضعفی که در لیگ جهانی داشتیم کار می کنیم.
قبل از بازی های لیگ جهانی تجربه ملی نداشتی؟
زمان ولاسکو در چند اردوی تدارکاتی با تیم بودم در اسلونی و بلغارستان و صربستان و بعد دیگر با آنها نبودم تا کواچ آمد و امسال به تیم اضافه شدم.
فکر نمی کنی یک مقدار مشکلات به این برمی گردد که تا 26سالگی بازی ملی نداشتی و بعد یک باره وارد لیگ جهانی شدی؟
سطح توقعات بالاست، ولی خدارا شکر بچه ها کمک کردند و روز به روز هم بهتر شدم.
ولی اگر شما از 20 تا 26سالگی 40بازی ملی داشتی خیلی شرایط فرق می کرد.
مسلما فرق بازیکن بی تجربه و باتجربه همین است. کسی که تعداد بازی های ملی دارد، برده، باخته، در شرایط حساس، در شرایط نرمال بازی کرده، به او بازی رسیده یا نرسیده همه اینها تجربه است. مثلا من در لیگ جهانی بازی کردم. مسلما در این بازی ها که پیش رو داریم یا بازی های سال آینده عملکرد بهتری خواهم داشت هم در تمرین ها و هم در بازی.
خودت لحظه ای که در اولین سرویس، سرویست به تور نرسید چه حسی داشتی؟
در آن بازی سر و صدا زیاد بود و داور سوت را نزده بود و من سرویس زدم. بازیکن های لهستان هم سبک دریافتشان جوری است که از قبل از سوت داور گارد را می گیرند. من دیدم داور من را نگاه می کند آنها هم گارد گرفتند، گفتم حتما سوت را زده و نباید هفت ثانیه را از دست بدهم، سرویس را زدم و بعد داور گفت من سوت را نزده بودم. خیلی سر و صدای سالن زیاد بود.
بدتر از آزادی؟
آزادی کلا مدلش فرق می کند. آنجا خانواده هستند می آیند تشویق می کنند و لذت می برند و یک ورزش خانوادگی اوکی است. ولی اینجا می آیند سر و صدا می کنند. مربی تیم آمریکا گوشی موبایلش را درآورده بود از سالن فیلم و عکس می گرفت به جای این که حواسش به بازی باشد. برای خود ما اولی که وارد زمین می شویم کار سختی است با این که می دانیم برای حمایت از ما آمدند. صدا خیلی زیاد است.
تا زمانی که تیم جلو است، خوب است، ولی اگر عقب بیفتید فشار جمعیت بیشتر اذیت می کند.
بله جلو باشی خیلی خوب است. اینها خودشان تیم حریف را تحقیر می کنند با این صدا و نوع تشویق. نوع تشویقی که ایرانی ها دارند هیچ جای دنیا نیست، آنها در نهایت یک سرود می خوانند…
زمان سرویس سر و صدا برای حریف خیلی آزاردهنده است؟
واقعا کار سختی است.
از لحاظ قانونی اشکالی ندارد؟
نه نوع فرهنگ ما اینطور است. مثلا در لهستان یک پولسکا پولسکا می گویند دست می زنند تمام می شود می رود. این که داد بزنند فریاد بزنند …
چون لیدرهای ما لیدرهای فوتبال هستند.
سبک و نوع تشویق ما فرق می کند. خود من وقتی می خواستم وارد زمین شوم، حمزه زرینی گفت اولین بار است داخل زمین می روی استرس طبیعی است و حتی ممکن است پایت به پایت گیر کند. گفتم نه تماشاچی روی من تاثیر نمی گذارد دوبرابر این هم باشند مشکلی ندارم. بعد وارد سالن شدم صدا را گوش کردم… بالا هم هستی صدا با این که پایین هستی خیلی فرق دارد. سالن هم گرم بود. فکر می کنم استانداردش باید 26 باشد، سالن را روی 28-29 توانستند نگه دارند و پایین تر نیامد. بالا را که نگاه می کردی مه بود با آن صدا برای من تازگی داشت .
اتفاقی که افتاد و باعث شد چهره شوی و کواچ هم به خاطر همان خیلی زیر فشار رفت، ماجرای فریاد او بود تعریف می کنی چه شد؟
مربی از من خیلی انتظار دارد، نمی دانم توانستم انتظاراتش را برآورده کنم یا نه؟ او به من اطمینان کرده و میدان داده حالا کم یا زیاد، ولی خب مربی است می خواهد تیم ببرد، بهترین تصمیم را می گیرد. او از من خواست و گفت این کار را بکن من نکردم، داد زد. خیلی ها به من بعد بازی زنگ زدند گفتند این کارش اشتباه بوده، گفتم شاید سبک مربیگریش این بوده و لااقل من با شناختی که دارم من را اذیت نکرد.
یک جورهایی انگار تاثیر مثبت هم داشت و استرست خالی شد، چون بعد آن خیلی خوب بازی کردی.
بچه ها کمک کردند و خودش و کمک هایش کمک کردند.
دقیقا برای چی داد زد؟
به من گفته بود سرعتی را بپر، ولی من نپریدم. واقعا هم در جلسه آنالیز گفت این اتفاق می افتد و افتاد، من گوش نکردم. البته نه تعمدا؛ بحث نوع آنالیز در لیگ با ملی خیلی فرق می کند، بازیکن های کنارت خیلی فرق می کنند. مثلا در تبریز من خیلی دفاع می کردم، ولی با تکنیک خودم دفاع می کردم. آن دفاعی که در تبریز انجام می دادم، در تیم ملی اصلا نباید انجام بدهم. اینجا سیستم دارد، بازیکن های بزرگی در کنارت هستند، اگر قرار است زاویه را ببندی باید زاویه را ببندی، نمی توانی تصمیم دیگری بگیری. من در تبریز هر کاری فکر می کردم درست است انجام می دادم، این یک جور عادت است بعد هم می گویند ترک عادت موجب مرض می شود. می گفت دست نینداز یک ماه طول کشید تا من عادت کنم دست نیندازم و روی سیستم تیم ورک کار کنم. من هم سابقه ملی نداشتم و هم کنار بازیکن های بزرگ نبودم، در تیم خودم بودم خوب بازی کردم، ولی در تیم خودم بودم.
یک جورهایی در تبریز ستاره تیم خودت بودی؟
همه بچه ها خوب بودند و اگر کارشناس ها می گویند حسن خوب بازی کرد، فقط من نبودم.
مثلا در فوتبال یک زمانی تو ستاره فجر سپاسی شیراز هستی به تیم ملی دعوت می شوی، در تیم ملی همه بازیکن هایی هستند که در اروپا بازی می کنند…
دقیقا همین است و می بینی حالا حالاها کار داری و کار اشتباه انجام می دهی و باید تاکتیک پذیر شوی که این هم زمان می برد و طبیعی هم هست. سعی کردم حرف شنوی داشته باشم. سعید خیلی به من کمک کرد، سید و دیگر بچه ها مثل فرهاد قائمی و میرزاجانپور هم همینطور. من خودم شنیده بودم آنجا بروم جو سنگین است، ولی اینطور نبود و دوستی حاکم بود. زمان کمی شد که من با تیم آداپته شوم. در لیگ جهانی چون زمان برای فکر کردن نیست در آن گم می شوی، من هم با همین ذهنیت رفته بودم، چون همه اش در سفر هستی ولی فکر می کنم در ژاپن شرایط بهتری باشد.
این حالت مجتمع بودن و سفر نداشتن به شما کمک می کند؟
در ژاپن هم بازی ها در سه شهر هستند و در 15 روز 11 بازی داریم. این هم یک بدی دارد که به آن بازی ها یک استراحت می خورد، ولی اینجا دیگر استراحتی در کار نیست .در 15 روز 11بازی خیلی سخت است و آن سه روز هم سفر است، استراحت نیست. روی این حساب بدن ریکاوری می خواهد…
این ها را در والیبال نمی سنجند؟
شرایط برای همه تیم ها یکسان است.
آن ها هم برزیل و آمریکا و فرانسه هستند؟
ما هم ایران هستیم و این یک واقعیت است. آمریکا را بردیم نه یک بار و نه از روی شانس و اتفاق، فرانسه را هم بردیم سال قبلش در لهستان نتیجه گرفتیم.
روسیه با همه بازیکنانش می آید؟
بله. البته در این بازی ها هم همه بودند فقط موزرسکی نبود که او هم در بازی آخر آمد و فقط به خاطر مشکل قلبی که داشت و چون در پست سرعتی جابجایی ها بیشتر است، پستش را عوض کرده بود و قطر پاسور بازی می کرد که 4سال پیش در المپیک در قطر پاسور عالی کار کرده بود. این که می گفتند روسیه با تمام قوا نبود درست نبود، یک پاسور و موزرسکی را نداشتند که موزرسکی اضافه شد و پاسور هم برای این بازی ها می آید.
فکر می کنم در این بازی ها یک روسیه مثل قبل باشد.
کار خیلی سخت است، ولی هیچ کس هم بیکار ننشسته. من امیدوارم البته نمی دانم سهمیه المپیک بگیریم یا نه، ولی به عملکرد تیم امیدوار هستم. فارغ از نتیجه، چون کار سختی است و واقعا همه خوب ها هستند و فقط دو تیم سهمیه می گیرند. در کل من به عملکرد تیم هم انفرادی و هم تیمی امیدوار هستم.
تو نه سعید بودی، نه شهرام محمودی، نه سید، یک چهره نو بودی. از کی به این نتیجه رسیدی که برای مردم جذاب شدی؟ چون یکی از ستاره های تیم بودی و محبوب هم شده بودی.
این که لطف مردم است و واقعا هم از بعد از این بازی ها مردم همه والیبالیست ها را دوست دارند و هر جا می رویم احترام می گذارند و واقعا والیبال را دوست دارند، حالا نه حسن صنوبر یا سعید معروف و … والیبال را دوست دارند. چون نتیجه می گیرد و خوب هم هستند و حاشیه هم ندارند. مثلا من پارسال می خواستم در تبریز خانه بگیرم می گفتند ما به فوتبالیست یک بار خانه دادیم و دیگر این کار را نمی کنیم، ولی برای ما والیبالی ها همه آخرش به مشکل خورده بودیم که می گفتند پول نده اجاره نده سال دیگر هم همین جا باش، این خوب است.
شما در تبریز تمدید کردی؟
بله.
خودت تهرانی هستی؟
بله البته یکی دو جا نوشته بودند پاکدشت، ولی من تهران هستم و تهران را هم خیلی دوست دارم واقعا سفر که می روم و برمی گردم لحظه شماری می کنم پایم را در تهران بگذارم.
تحصیلاتت؟
من تحصیلات آن چنانی ندارم، تربیت بدنی را شروع کردم اما فرصت کلاس رفتن هم ندارم، ولی کتاب زیاد می خوانم.
تئاتر می روی؟
دوستان دعوت می کنند می رویم. البته خیلی وقت نمی شود در این سه ماه چهار ماه دو بار رفتم.
در سه چهار ماه دوبار خیلی خوب است.
بحث این است که من یک مقدار بیش از حد خانواده دوست هستم و هر جا هستم همه من را با خانواده می بینند. البته همه پدر و مادرها برای بچه ها زحمت می کشند، ولی اینها برای من خیلی زحمت کشیدند. در استراحت هایی که دارم اگر یک روز یا دو روز به من استراحت بخورد، در این تایم حتما کاری که خانواده ام دوست دارند را برایشان انجام می دهم مسافرت یا سینما یا تئاتر.
خانواده یعنی همسر یا پدر و مادر؟
پدرم و مادرم، خواهرم هم پارسال ازدواج کرد و چهار نفر بودیم الان پنج نفر شدیم.
چه تئاترهایی می روی؟
تئاترهای موزیکال؛ زیاد در بند این نیستم جای خاصی بروم و دوستان دعوت می کنند و می روم، مثلا بولینگ عبدل رفتم.
سینما چطور؟
سینما هم این اواخر نهنگ عنبر را رفتم. البته اگر به خودم باشد سینما برو نیستم، تئاتر برو هم نیستم، ولی چون خانواده دوست دارند می روم.
سطح ارتباطت با مخاطبانت چطور است؟ خیلی اینستاگرام باز نیستی.
پیج دارم ولی زیاد فعال نیستم. اینترنت را نمی گویم مثل بقیه استفاده نمی کنم ،چون نمی دانم آنها چطور استفاده می کنند، ولی سعی می کنم مطالعه کنم. سبک و سیاق فکرم یک مقدار متفاوت است، ورزشی نیست و یک سری چیزهایی که دنبال می کنم که شاید خیلی ها دنبال نکنند.
آخرین کتابی که خواندی چه بود؟
بیشتر اینترنتی کتاب می خوانم. این که کتاب باز کنم برای کتاب وقت بگذارم، فکر می کنم اولین و آخرین کتابی که خواندم و تمام هم نشد کتاب راز بود.
سبک مطالعاتت در چه موضوعاتی است؟
بیشتر دنبال فلسفه و مطالعات اجتماعی هستم. چیزی را می خوانم که دوست دارم و روی فازش باشم. مطالعه ورزشی خیلی دارم درباره علم تغذیه و علم تمرین و … می خوانم، چون کارم است. چیزهایی را می دانم که شاید هر ورزشکاری باید بداند.
این مطالعات چقدر به صنوبر کمک کرده؟
آرام هستم و روحیه آرامی دارم و این برایم کم نیست. من تحت هر شرایطی آرام هستم، عصبانی می شوم، ولی روحیه آرامی دارم. چیزی من را به هم نمی ریزد و اگر هم به هم بریزد نهایتا 5-10دقیقه است و این اصلا چیز کمی نیست. بچه ها صحبت می کنند شب خوابشان نمی برد یا از فکر و خیال یا استرس یا برد و باخت، من ببرم ببازم، پول بگیرم یا نگیرم، ساعت 11شب خواب هستم و خوب هم می خوابم. تحت هر شرایطی هم شش صبح بیدار هستم و اینها به خاطر بحث مطالعاتی که داشتم است هم علمی هم ورزشی.
بچه کجای تهران هستی؟
میدان خراسان عارف.
ظاهرت شبیه بچه هیاتی هاست . شبیه به رضا هلالی مثلا!
قطعا اعتقادات دینی خودم را دارم اما دوست ندارم الکی از خودم تصویری غیر واقعی بسازم. دوست هم ندارم شبیه کسی باشم، شبیه خودمم. این که موهایم را تراشیدم برای این است که همه می گویند مو بکار و من اصلا دوست ندارم کاری که همه می کنند را انجام بدهم، هر کس می گوید ، می گویم پول ندارم!
بچه های تیم می گویند؟
بچه های تیم، مربی ها و دوست هایم می گویند الان باید سرت مو داشته باشد. من چند جواب دارم یا می گویم مرد باید کچل باشد یا پول ندارم یا همینطوری خوب است. این را تراشیدم که خیال همه راحت شود که همین است دیگر. تنها دلیلش همین است، ریش بلند را هم اصلا دوست ندارم.
شبیه سربازهایی شدی که تازه از خدمت می آیند.
قیافه ام ، آره شده دردسر. تو تیم هر کسی ، چیزی صدایم می کند. حسن داعشی بصدایم می کنن.، یا می گویند شبیه سربازها شدی .
کلا در اردوها فضای فانی دارید.
اگر نباشد که دق می کنیم. صبح و شب تمرین اذیت می شویم. همیشه با هم هستیم و کسی خانواده اش را نمی بیند.
با کی هم اتاق هستی؟
در لیگ جهانی با سامان فائزی و امیر غفور و حمزه بودم.
چهار نفر در یک اتاق؟
نه جابجا می کردیم. سامان که رفت با حمزه و امیر بودیم، الان حمزه هم نیست. ببینیم کی می آید. دنبال این نیستم که چه کسی می آید…
با همه راحت هستی؟
در تیم همه با هم راحت هستند. در زمین هم اگر دقت کنید همه به هم کمک می کنند. سعید هم بعضی اوقات یک نکته ای را می گوید چون کاپیتان تیم است و تنها کسی که اجازه دارد حرف بزند او است. مثلا مرندی که به زمین آمد خیلی کمک کرد که یک وقت برای سیامک اتفاق بدی نیفتد، هول نشود، استرس نداشته باشد. هر پوئن با او صحبت می کرد که خدا را شکر او هم عملکرد خیلی خوبی داشت.
در تیم شیطون ترین فرد فرهاد قائمی است آندوی والیبال است؟
میرزاجانپور هم هست. فرهاد قائمی هم هست. فرهاد با همه شوخی می کند فرقی ندارد بازیکن و مربی. عادل غلامی هم هست.
خودت چطور؟ شاید چون تازه وارد هستی خیلی اهل شوخی نیستی.
من سعی می کنم خیلی وارد شوخی نشوم، چون اخلاقم اینطور است. کسانی که از بیرون می بینند می گویند غد و سنگین هستی، ولی کسانی که به من نزدیک هستند می دانند اصلا اینطور نیست. با من شوخی می کنند من هم گوش می کنم، نه به این دلیل که تازه وارد یا هر چی هستم، ده سال دیگر هم همین است. ظرفیت این را دارم که با من شوخی کنند ولی خودم …
اینطور که می گویی یک مقدار اخلاقت با بچه های عارف نمی خورد.
نه یک مقدار، خیلی نمی خورد. البته اینطور نبودم و در مدرسه شیطنت داشتم.
کجا مدرسه می رفتی؟
چون هیچ وقت درس را دوست نداشتم، اصلا اسم مدرسه ام را یادم نیست. از اول از درس فراری بودم، دنبال راه فرار بودم تا این که والیبال پیش آمد و دیدم که می شود در آن موفق بود. گفتم من که درس خوان نیستم و خیلی اتفاقی وارد والیبال شدم.
چطور شد که والیبالیست شدی؟
در خانه نشسته بودم، زمان یزدانی خرم بود، اخبار گفت به دنبال افراد قد بلند با استعداد برای والیبال می گردند. خیلی اتفاقی مامان گفت حسن بیا برو والیبال، همان شب زنگ زدم 118 شماره فدراسیون والیبال را گرفتم، صبح تماس گرفتم و رفتم آنجا. اصلا نمی دانستم کجا باید بروم و چه کنم، زمستان و سرد هم بود از ساعت 8صبح تا دو بعدازظهر من در همان بلوار ایستاده بودم و نمی دانستم به نگهبان چه بگویم، فکر می کردم نگهبان آنجا پرزیدنت است. ساعت شد دو بعدازظهر آخر رفتم گفتم دیشب تلویزیون چنین موردی نشان داده و مامانم گفته برو والیبال، گفت برو در سالن فلان جا، آنجا هم دو ساعت در پله ها ایستادم، نمی دانستم به کی بگویم. در سنی بودم که قبول هم نمی کردم بابام با من جایی بیاید، نه او دنبال این برنامه ها بود، نه من قبول می کردم کسی همراهیم کند. رفتم آنجا دیدم سمت چپ و راست بیست تا اتاق است، خجالتی هم بودم. آن زمان 2متر و 2سانتی متر قدم بود و 67 کیلو وزن، خیلی لاغر بودم و یک جوری بود که در تابستان هم 3-4لباس می پوشیدم که رویم بشود بروم بیرون، دوران نوجوانیم چنین داستانی بود. دو ساعتی ایستادم ساعت 4بعدازظهر یک نفر آمد گفت چی می خواهی؟ گفتم چنین داستانی شده. پیش هر کس هم می رفتم کل داستان را از ابتدا تا انتها تعریف می کردم. پیش آقای درخشنده نایب رئیس فدراسیون رفتم، زنگ زد آقای دلاورخان مسئول کانون استعدادیابی فدراسیون والیبال آمد گفت برو پیش آقای خوشرویی و بعد شروع کردیم و بدن ضعیفی داشتم از لحاظ مالی هم شرایط خوبی نداشتم بابا کارمند بود.
چند ساله بودی؟
فکر کنم 16-17ساله بودم سال 84.
سال 84 بوگانیکف نبود؟
آخرین سالش بود که در مراسم خداحافظی که گرفتند ما را به عنوان تیم نوجوانان بردند.
در 16سالگی 202 سانتی متر بودی؟
من سقف رشدم زود بسته شد. حتی انستیتو غدد هورمون رفتم و پیگیری کردم. البته آن زمان شرایطم خوب نبود. اما الان افتخار می کنم 10/2 هستم خیلی ها می گویند سخت نیست، ولی سوای والیبال، فیزیکم یک جوری است که خوب است و من خیلی خودم راضی هستم.
از ابتدا بلند بودی؟
همیشه بلند بودم، ولی در طی دو سال 14-15سالگی من شب می خوابیدم صبح بلند می شدم، احساس می کردم قدم بلندتر شده. نمی دانم چه اتفاقی بود، ولی هر چه بود در دو سال دو سال و نیم قدم خیلی بلند شد. به انستیتو غدد هورمون رفتم، یک دکتر فوتبالی هم آنجا بود که دروازه بان و هم دوره ناصر حجازی هم بود. گفت من به تو کمک می کنم، اصلا فیزیکت عوض شود و همین کار را هم کرد. الان هر جا هست سلامت باشد. اسمش هم یادم نیست ولی دوست دارم ببینمش. گفت من چون ورزشی هستم کمکت می کنم. دکترهای دیگر چون دید ورزشی ندارند، شاید خیلی چیزها را به تو نگویند. یک سری دارو و رژیم غذایی داد و گفت تا 10/2 می روی، زودتر از موعد هم سقف رشدت بسته می شود. گفتم اگر نخواهم اینقدر بلند شوم؟ گفت من صلاح نمی بینم چون باید یک سری هورمونها مصرف کنی که خوب نیست. من در 18سالگی 10/2 بودم کمکم کرد، وزنم درست شد. چون 30-40کیلو زیر وزن نرمال بودم.
اول معافیت می گرفتی بعد وزنت رادرست می کردی.
من خدمت کردم و کل دوران خدمتم هم خانه بودم.
طرح سرباز قهرمان بودی؟
نه آن زمان من نبودم، سال 84آن طرح بسته شد و من فکر می کنم آن زمان تازه وارد ورزش شدم. خدمتم در تیم مقاومت بسیج سپاه بودم، یک نیم فصل بازی کردم، آموزشی هم نرفتم. چون لباس اندازه ام نبود، دو هفته دنبال لباس می گشتند. در پادگان با کتونی و شلوار ورزشی می چرخیدم گفتند نیست، با لباس شخصی هم در میدان تیر و صبحگاه راه نمی دهند. بقیه اش هم خانه بودم تا رفتم کارت پایان خدمتم را گرفتم.
صغر سن که نداری؟
من یک سال درست کردم، ولی استفاده هم نکردم. من 67 هستم شناسنامه 68. اما استفاده نشد. به این دلیل که دیسک کمر گرفتم و آسیب دیدم و تیم های نوجوانان جوانان نبودم. فکر می کنم کم اتفاق می افتد بدون نوجوانان، جوانان و امید بزرگسالان بازی کردن خیلی سخت است، ولی روزی ما شد و اتفاقات خوب افتاد.
بعد از اتفاقاتی که در لیگ جهانی رخ داد خیلی به کواچ حمله شد، برای رفتاری که با تو داشت، خودت هیچ جا از او دفاع کردی؟
من همینجا پیش شما از او دفاع کردم. او مربی است یک بازیکن را باید نازش را کشید و یک بازیکن را هم باید سرش داد کشید تا بالا بیاید، یک بازیکن را هم باید با او صحبت کنی. مسلما مربی هر تصمیمی که می گیرد سعی می کند بهترین تصمیم باشد. به خاطر این که مدیریت کل تیم با او است. رفتاری که با من می کند با رفتاری که با فرهاد قائمی می کند، فرق می کند و این صلاحدید مربی است. البته اگر بخواهیم دید حرفه ای داشته باشیم. یک وقت هست می خواهیم همینطور حرف بزنیم، من می گویم کاش سر من داد نمی زد. ولی این نیست. من فکر می کنم بهترین تصمیم را گرفته و شما هم گفتید بعد از آن شرایط من بهتر شد، پس حتما تصمیمش درست بوده.
یک جورهایی شاید هم آن تصمیم باعث شد در دید همه هم بیایی.
بابا و مامان بعد از بازی زنگ زدند گفتند حتی گزارشگر انتقاد کرده که نباید مربی داد بزند.
پدر و مادرت ناراحت شده بودند؟
نه آنها دید من را دارند. هر چی من بگویم …
ان لحظه که زنگ زدند چطور؟
گفتند چرا داد و بیداد کرد؟ گفتم لابد صلاح دیده. در این موضوع نمی شود زیاد صحبت کرد، چون صلاحدید او است. اگر نتیجه بد می داد یک صحبت دیگر می کردیم و حالا که نتیجه هم خوب بوده پس تصمیم درست بوده.
درباره سبک دفاعت گفتی وقتی بازیها را هم می بینیم به نظر می رسد یک جاهایی هنوز تک می پریدی و انگار با ریتم بقیه همراه نبودی؟
اوایل اینطور بود ولی تا بازی آخر درست شد.
با فاصله از تور دفاع می کردی انگار ترس داشتی؟
مسلما در ژاپن بهتر می شوم، در بازی های تدارکاتی بهتر می شوم، چون الان د رتمرین راحت تر کار می کنم. داریم به جام جام واگنر می رویم و با فرانسه، لهستان و ژاپن بازی داریم. سه بازی هم در روسیه با روسیه و هلند داریم. بعد به ایران می آییم، دو روز ایران هستیم و بعد به ژاپن می رویم. عملکرد خوبی خواهد بود. من به خودم امیدوار هستم که روز به روز بهتر می شوم، بچه ها هم نوع تمرین ها خودمان تعجب می کنیم که روز به روز بهتر می شود. امروز مثلا صبح تمرین خیلی خوبی داشتیم، تمرین صبح مخصوصا در ورزشه ای توپی خیلی سخت است.
یک نسلی از بچه های بالای 30سال هستند، بعد از المپیک خیلی ها از این تیم جدا می شوند. بعد می مانید تو، سامان، معنوی نژاد، مرندی. شما باید این تجربه را داشته باشند که بعد از المپیک تیم اصلی باشید. شما این افق را دارید که اینقدر یاد بگیرید که اگر این بچه های اصلی رفتند…
باید ببینیم اصلا تیم به المپیک می رود یا نه اگر رفت چه نتیجه ای می گیرد.
شاید اگر هم نرفت این نسل خیلی زودتر بروند ممکن است. خودت هم یک زمانی بگویی می روم و در یک تیم خارجی بازی می کنم و انرژیم را آنجا می گذارم. مثلا خود سعید اگر بخواهد انرژیش را فقط در لیگ بگذارد خیلی راحت تر است تا زمانی که بخواهد برای تیم ملی هم بازی کند.
مسلما تیم ملی فرسایشی است. آسیب روی آسیب، درد روی درد، خستگی روی خستگی و در سن بالا هم بیشتر تاثیر می گذارد. سی سال با بیست و پنج سال خیلی فرق می کند، با سی و پنج سال هم خیلی فرق می کند. پست با پست هم فرق می کند. بعد بحث توان ورزشی است، بحث اجتماعی و توقع و درخواست مردم هم هست. این که بدن طرف بکشید یا نه مشکل خانوادگی داشته باشد یا نه.
ولی معمولا در همه ورزش ها اینطور است که مثلا در فوتبال بعد از جام جهانی تیم ها یک پوست اندازی می کنند. این آمادگی را دارید اگر سال دیگر نوبتتان شد که وزنه های تیم باشید به نفر اصلی تبدیل شوید و تیم ضربه نخورد؟
خدا را شکر اگر الان هم دقت کنید همین الان هم همین اتفاق می افتد. چون هر کس از بیرون می آید همان بازی را می کند و به تیم کمک می کند.
درست است که الان کمک می کنید ولی آن موقع باید وزنه باشید.
مسلما همین من که در لیگ جهانی بدون تجربه بودم و چهار تا اشتباه کردم و تا آخر بازی ها روز به روز بهتر شدم، مسلما در جام واگنر بهتر می شوم، در ژاپن بهتر می شوم و همینطور رفته رفته شرایط بهتر می شود. برای همه هم این است .
یعنی نظر شما این است که کم کم به مرور زمان بهتر می شوید؟
بله همینطور است.
الان معنوی نژاد و … چطور هستند؟
اگر شما الان دقت کنید نه این که خودم چون والیبالی هستم می گویم، اما اگر دقت کنید چون شرایط خوب است، والیبال نتیجه می گیرد. تیم نوجوانان، جوانان و … هر کدام راه خودشان را می روند و به نتیجه می رسند. خانواده والیبال از نفر اول رئیس فدراسیون تا در کانون های استعدادیابی در سطح شهر همه کار می کنند. برای همین است که نوجوانان خوبی داریم، امید خوبی داریم، تیم پیکان خوب نتیجه می گیرد و تیم ب هم نتیجه می گیرد. تازه تیمی که در 20روز جمع شده را نمی توانیم بگوییم تیم ب بعد همین تیم آمده و دوم شده و این نشان می دهد خانواده والیبال در مسیر درستی قدم برمی دارد.
یک رقابتی بین بچه های سرعتی زن در تیم وجود دارد. این که سید و عادل سرعتی زن های فیکس تیم هستند، آنها به تو و سامان که تازه واردهای تیم هستید چطور کمک می کنند؟
واقعا کمک و حمایت می کنند. مثلا همین دیروز یک تمرین دفاع داشتیم یک کاری را کواچ می گفت انجام بدهید، خب دفاع سید زبانزد است، به من می گفت اگر این کار را بکنی درست می شود.
این رقابت باعث نمی شود به هم کمک نکنید؟
نه اصلا چنین چیزی را نداریم. مثلا مجتبی میرزاجانپور در زمین است از بیرون زمین فرهاد قائمی فقط می گوید این کار را بکن، آن کار را بکن، یک گام به چپ بردار و … چون دریافت فرهاد خوب است به میرزاجانپور کمک می کند. این رقابت این نیست که هر کس به فکر خودش باشد و این است که تیم نتیجه می گیرد. وگرنه شش نفر با شش ایده متفاوت در زمین باشند واقعا سخت است.
ریتم تیم را معروف خیلی خوب حفظ می کند.
اصلا سعید نباشد که هیچی هم روانی و هم فنی. یک جورهایی هم تلنت است. سوای بازی کردن خوبش استعداد هم هست. بگویید اسپک بزن اسپک هم با همین جثه و فیزیک خوب می زند و در همه چیز هم می داند چطور رفتار کند. مثلا به مرندی می گوید این کار را بکن بهتر نتیجه می گیری، واقعا هم همان می شود یا حتی مثلا به عادل یا به میرزا و … می گوید اینجوری اسپک بزن واقعا جواب می دهد.
یک مقدار کل تیم والیبال مغرور هستند؟
نه چرا؟
مثلا خود سعید را می گویند یک مقدار خودش را می گیرد .
اتفاقا چیزی که به گوش من رسیده، می گویند والیبالی ها خیلی خاکی تر هستند. اگر هم یک جایی یک بازیکن یک مقدار فاصله می گیرد این را بگذارید پای خستگی. شما یک نفر هستی می آیی با من حرف بزنی یا عکس بگیری و فقط خودت را می بینی، هزار نفر دیگر مثل شما می خواهند این کار را انجام بدهند. هزار نفر هستند که اگر قرار باشد با هر کدام 5ثانیه هم حرف بزنی و عکس بگیری از اتوبوس، ناهار، تمرین و … جا می مانی. بعد طرف می گوید چرا این گفت سریعتر! یک جاهایی هم واقعا نمی شود مثلا در لیگ جهانی بعد از بازی دوم لهستان به ما استراحت داده بودند، خواستیم به خانه برویم گفتند دم در مردم تجمع کردند نروید. بچه ها هر کدام یکی ده رفت، یکی دوازده، من خودم ساعت سه و چهار صبح از هتل بیرون آمدم که کسی نباشد. 600-700نفرهنوز بیرون ایستاده بودند. این تعداد آدم سه صبح اگر قرار باشد برای همه وقت بگذاری چطور می شود؟ اینجاست که باید شیشه ماشین را بالا بدهی و بروی، خسته بازی هستی و می خواهی بروی خانه استراحت کنی.
سعید هم اگر باشد به همه باید امضا بدهد چون خیلی محبوبیت دارد.
سه چهار نفر جلوی ماشین من را گرفته بودند نمی رفتند گفتند پیاده شو. یک خانم سن بالا آنجا بود گفت من از همدان آمدم شما را ببینم، خیلی بی معرفتید اگر نیایید. گفتم پیاده می شوم ولی خواهشا اذیت نکنید. مردم هم همکاری می کنند ولی واقعا بعضی جاها نمی شود.
شما خیلی نزدیک شدید که مردم را برای یک جشن ملی به خیابان بکشانید فکر می کنید می توانید این کار را بکنید؟
در همین بازی ها هم این اتفاق افتاد.
نه یک جشن ملی مثل فوتبال.
مسلما با زحمتی که می کشیم این اتفاق می افتد. من به زحمتی که بچه ها می کشند امیدوارم. کیفیت تمرین ها خیلی بالاست و گرفتن سهمیه المپیک شدنی است و اگر اتفاق بیافتد چیز عجیبی نیست.
شما پولکی هستید معاون رئیس جمهور را گیر می اندازید و پول می خواهید؟
کی پولکی نیست؟
مردم شما را خیلی دلی دوست دارند. اما اگر احساس کنند شما هم مثل فوتبالیست ها هستید قضیه فرق می کند.
الان خود من برای پول والیبال بازی می کنم؟
حتما همینطور است.
نه تا یک حدی درآمدم است. ولی من توقع دارم کسی به من چیزی بدهد؟ بقیه بچه ها را هم می گویم نه.
ولی در رختکن تیم ملی بعد از بازی معاون رئیس جمهور آمد، یک مقدار بازخوردش بد بود.
اگر پاداشی هم باشد که به من نمی رسد چون برای دوره قبلی است، پس من اصلا صاحب نظر نیستم. ولی مثلا محمد موسوی با دردی که داشت با مسکن به زمین می آید. خود من آسیب دیدگی ندارم، ولی یک التهاب کوچک پشت زانویم دارم که به خاطر قدم اذیتم می کند. درد را تحمل می کنی، دوری خانواده، مشکلات دیگر همه را اوکی تحمل می کنیم و خواست خودمان است، چون زوری نیست. همه اینها سرجایش؛ بعد یک نفر می آید می گوید من این پاداش را می دهم. مثلا دولت یا یک مسئول یا یک شخص می گوید این مبلغ را می دهم. تا نباشد حرفی در آن نیست؛ ولی وقتی می گویند می دهیم، یک ورزشکار نه فقط والیبال، در هر رشته ای عرق ریخته تلاش کرده روی آن پول حساب باز می کند، قشنگ است که این اتفاق بیفتد. الان هم هنوز خبری از این پاداش نیست. یک بازیکن زحمت کشیده مردم را شاد کرده و پرچم ایران را بالا برده.
ستاره های تیم ملی والیبال برای بازی در لیگ میلیاردی می گیرند مثلا تو شاید 500میلیون می گیری ولی در فوتبال اسمی رقم بزرگ اعلام می شود ولی یک رقم کمی از پول به بازیکن ها می رسد.
پول نگرفتن نداریم. این کار خوبی است که فدراسیون والیبال انجام داده و تا پول ندهند قرارداد سال بعد ثبت نمی شود.
اتفاقی که در فوتبال نیفتاده و اصل کار حرفه ای است؛ بالاخره سطح درآمدی بچه های والیبال بالاست سطح سوادی آنها هم بالاست.
اگر این مبلغ پاداش را به بچه ها ندهند، آیا والیبال تضعیف می شود یا بچه ها بد بازی می کنند؟ نه بحث آن تعهد است. شاید این مبلغ صد میلیون برای یک بازیکن خیلی پولی نباشد و بستگی به جیب طرف دارد. ولی بحث انگیزه است. الان ندادند در همین لیگ جهانی بچه ها بد بازی کردند؟ من نه تایید می کنم نه تکذیب می کنم. ولی خوب است که این اتفاق بیفتد. یک کشتی گیر که از خانواده اش دور است می رود در المپیک نتیجه می گیرد، بهتر است که تشویق شود. چون مگر عمر قهرمانیش چقدر است؟ من همین الان می دانم امروز از سر تمرین سالم برمی گردم یا نه؟ بحث آب و آتش است ممکن است خیلی خوب باشد یا خیلی بد باشد.
فکر می کنم خیلی پول مهم نبود مجوز ماشین مهم تر بود.
قرار بود مجوز باشد بعد به پول تبدیل شد.
شما در تبریز اذیت نمی شوید؟ آذری ها خیلی ناسیونالیست هستند.
بله همینطور است ولی ما را یک جور دیگر قبول دارند چون ورزشکارشان هستیم.
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .