اصلاح‌طلبان، اصول‌نظام را تحریف می‌کنند اصولگرایان‌ساده‌سازی سلیمی‌نمین: استفاده دولت‌ها از«رفراندوم»خطرناک‌است | برخی می‌کوشند شورای‌نگهبان را له کنند

چاپ

اصلاح‌طلبان، اصول‌نظام را تحریف می‌کنند اصولگرایان‌ساده‌سازی

سلیمی‌نمین: استفاده دولت‌ها از«رفراندوم»خطرناک‌است | برخی می‌کوشند شورای‌نگهبان را له کنند

سیاست > احزاب و شخصیت‌ها – عباس سلیمی‌نمین می‌گوید: تفاوت نگاه آیت الله مصباح با رهبری و امام در همین است که امام و رهبر انقلاب معتقدند جمهوریت و اسلامیت دو بخش تفکیک ناپذیر انقلاب اسلامی هستند اما آقای مصباح به تفکیک اینها قائل است.

امید کرمانی‌ها: 12 فروردین هر سال یادآور رای «آری» محکم مردم تازه انقلاب کرده ایران به نظام جمهوری اسلامی است. روزی که ساختار سیاسی و اجتماعی حکومت ایران به همه پرسی گذاشته شد تا این روز برای همیشه با نام «جمهوری اسلامی» نامگذاری شود.

امروز که 38 سال از آن تاریخ می گذرد با عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفتگو نشستیم تا عواقب و آثار نگاه کسانی را که قائل به تغکیک بین جمهوریت و اسلامیت هستند را بحث و بررسی کنیم.

سلیمی نمین تاکید دارد همانقدر که اصلاح طلبان به دنبال تحریف اصل جمهوریت بودند اصولگرایان هم با با بخشی نگری و ساده سازی از کنار اصول مهم نظام گذشتند. او تاکید دارد شهادت افرادی چون آیت الله بهشتی و آیت الله مطهری نظام را از لحاظ تئوریک دچار چالش کرد.

سلیمی نمین از نگاه تفکیکی آیت الله مصباح به دو اصل جمهوریت و اسلامیت انتقاد دارد و معتقد است این نگاه خلاف نگاه امام خمینی و رهبر انقلاب است.

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات تاریخ معاصر ایران را در ادامه بخوانید.

***

امام بعد از رفراندم 12 فروردین سال 58 فرمودند “جمهوری اسلامی نه یک کمله کمتر و نه یک کلمه بیشتر”. 38 سال از آن تاریخ می گذرد، شما به عنوان رئیس دفتر مطالعات تاریخ معاصر ایران بفرمایید که کجاها در تبیین مولفه های “جمهوری اسلامی” موفق و کجاها ناموفق بودیم؟ اینکه برخی معتقد به تفکیک جمهوریت و اسلامیت هستند واقعا امکانپذیر است؟

جمهوریت و اسلامیت دو مقوله ای هستند که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و تفکیک ناپذیر از یکدیگر هستند. جمهوریت یعنی توجه به ارتقاء شأن ملت و در مسیر رشد و تعالی ملت قرار گرفتن است، به عبارت بهتر جمهوریت جهت گیری و اسلامیت محتوا را روشن می کند. هدف غایی ما رشد شأن و منزلت ملت هاست. البته از ابتدای تاریخ همه مدعیان رشد بشری مبانی دیدگاه های خود را عرضه کردند و معتقد بودند بر آن اساس می خواهند شأن ملت را ارتقا دهند. اسلام هم مبانی برای این کار دارد و انقلاب سال 57 ایران نیز که الهام گرفته از اسلام است برای ارتقای منزلت انسان ها قالب جمهوری و از لحاظ پشتوانه نظری اسلام را انتخاب کرد. این دو مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

در پاسخ به این سئوال که ما در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چقدر توانستیم در این زمینه به رشد برسیم؟ می گویم در جاهایی به رشد خوبی رسیدیم اما در جاهایی نیز دچار مشکلات جدی هستیم. روشن ترین و بیّن ترین رشد ما این است که در طول 4 دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحول بنیادین در ساختار جامعه ایجاد شد. یعنی یک جامعه استبدادی مطلق و سیاه را که نه فقط مردم بلکه نخبگان در آن هیچ شأن و جایگاهی نداشتند تبدیل به جامعه ای شد که حتی آرای یک روستایی می تواند در اداره کشور دارای شأن و منزلت باشد.

زمان شاه نه نخبگان منتقد بلکه حتی نخبگان همراه رژیم پهلوی هیچ شأن و منزلتی نداشتند. شاه در ملاقات های حضوری آنها را مسخره می کرد و واژه «اًنتلکتوئل» را «اَن تلکتوئل» تلفظ می کرد. هوشنگ نهاوندی به عنوان رئیس دانشگاه تهران یکسری روشنفکران را در قالب تشکیلاتی سازمان داده بود و اعضای این مجموعه به دیدار شاه رفتند و شاه در آن ملاقات برای تمسخر از واژه «اَن تلکتوئل» در توصیف آنها استفاده کرد. تازه آنها روشنفکران همراه رژیم محسوب می شدند. یا نمونه دیگر احسان نراقی بود گرچه یک نظریه پرداز است اما تشکیلات سیاسی درست کرد تا رژیم پهلوی سقوط نکند اما هیچ گاه مورد توجه نبود و فقط در سال 57 چند دیدار با شاه داشت در واقع زمانی که تظاهرات مردم گسترش یافت و آمریکایی ها و شاه مستأصل شدند و به اجازه آمریکایی ها شاه دیدارهایی را با روشنفکران همسو با غرب انجام داد.

قبل از آن تفکر آمریکایی ها این بود که حتی کسانی که ذره ای اختلاف فکری دارند باید قربانی نظام استبداد شوند. وقتی کتاب ابتهاج را می خوانیم متوجه می شویم که فرد باسوادی است. ابوالحسن ابتهاج با خواهش و تمنای آمریکایی ها بعد از کودتای 28 مرداد از سازمان ملل به ایران آمد و رئیس سازمان برنامه و بودجه شد. او دوست نزدیک شاه بود با شاه برنامه های اسب سواری داشت اما وقتی انتقاد جزیی کرد، آمریکایی ها اجازه دادند ابتهاج به زندان بیفتد و بعد از ایران خارج شود. این سرنوشت خیلی از صاحب نظرات در سال های پایانی دهه چهل و ابتدایی دهه پنجاه بود. در واقع هرچه استبداد شاه رشد کرد حتی ابتهاج ها، انتظام ها و علی امینی ها را هم کنار زد، چرا؟ چون یکسری نظراتی داشتند. بر همین اساس در دهه پنجاه شاه با مجوز آمریکایی ها نظام دو حزبی را کنار گذاشت و نظام تک حزبی درست کرد.

اما اینکه در چه زمینه هایی دچار چالش و پسرفت هستیم؟ باید بگویم گرچه امروز نخبگان در مقابل توده های مردم کرنش می کنند و این دستاورد بسیار بالایی است اما ما در ارتباط با نخبگان دچار مشکل هستیم. به عبارت بهتر در سیر حرکت انقلاب اسلامی یکسری نخبگان مثل شهید بهشتی و شهید مطهری تربیت شدند. وقتی آقای بهشتی به شهادت رسید شعار می دادیم «دشمن در چه فکریه ایران پر از بهشتیه» گرچه به لحاظ سیاسی همین اتفاق افتاد اما در بحث نظری خیر این طور نشد. یعنی دشمن توانست خیلی از نظریه پردازان ما را از صحنه حذف کند و ما نتوانستیم تولیدات جدی در این زمینه داشته باشیم و آنهایی را هم که داشتیم نتوانستیم تغذیه کنیم و دچار مشکل شدند.

 

یعنی وقتی آقایان بهشتی و مطهری به شهادت رسیدند نتوانستیم برای آنها جایگزین بیاوریم؟

واقعا نتوانستیم برای آنها جایگزین درست و تربیت کنیم.

یعنی اگر این دو شخصیت امروز در میان ما بودند پایه، بنیان و مبانی نظری و تئوریک «جمهوری اسلامی» قوی تر بود؟

قطعا، اگر آنها بودند روند تولید فکر در جامعه ما خیلی بهتر و متفاوت تر از امروز بود. شخصیت هایی مثل شهید مطهری آنقدر مستحکم بودند و دفاع جانانه کردند و در مقابل هجمه های قلدرمآبانه مارکسیست ها منفعل نشدند و ما را از مقاطع خیلی سخت دهه چهل عبور دادند. امروز ما در مباحث نظری با هجمه جدی غرب مواجه هستیم.

از این بابت که ما نظریه پرداز در حوزه جمهوری اسلامی نداریم و شما به این نقص و ضعف را اشاره کردید، آیا عده ای سعی کردند از این خلاء بهره بگیرند و جمهوری اسلامی را دچار انحراف نظری کنند؟

بله، قطعا البته در صحبت های بعدی‌ام می خواستم به این مسئله برسم. وقتی به لحاظ تغذیه فکری دچار کاستی باشیم  که به طور قطع می گویم دچار کاستی شدیم، یعنی توجه نکردیم وقتی می خواهیم جمهوری اسلامی را تداوم ببخشیم هم در بحث اسلامیت و هم در بحث قالب باید نوآوری داشته باشیم. آیا جمهوریت آفت ندارد؟ بله، گرچه آخرین قالبی است که به لحاظ دانش بشری به آن رسیدیم اما قالب جمهوریت آفات جدی دارد که باید در دانشگاه و حوزه روی آنها کار کنیم.

چه کسانی سعی کردند بعد از پیروزی انقلاب، در جمهوری اسلامی انحراف ایجاد کنند؟

بعد از انقلاب آمدند یک دوپارچگی ایجاد کردند. یعنی این سئوال طرح شد که جمهوریت مقدم است یا اسلامیت؟ بر همین اساس برخی گروه ها را به اسلامیت و برخی گروه ها را به جمهوریت بی توجه یا کم توجه کردند. تفکر گروه اول این بود که کشور در قالب جمهوریت اداره شود حالا اگر مقداری از مبانی نظری هم عدول کنیم اشکالی ندارد، البته امام نسبت به این قضیه که برخی می خواستند جمهوریت و برخی دیگر می خواستند اسلامیت را تضعیف کنند حساسیت خیلی بالایی به خرج دادند ولی متأسفانه از دوران امام این بحث به وجود آمد یعنی این تفکیک در جامعه شکل گرفت که عده ای طرفدار جمهوریت و عده ای طرفدار اسلامیت شدند.

گروه اول خود را مردمی و به فکر بهتر کردن دنیای آحاد جامعه نشان دادند و می گفتند همه چیز در انتخاب مردم خلاصه می شود و گروه دوم خود را متعبد و به فکر آخرت آحاد جامعه نشان دادند و می گفتند فقط باید بر مبانی نظری و اعتقادی عمل کرد و اصلا اداره حکومت به مردم ربطی ندارد. این دو دیدگاه انحرافی بودند که تداوم یافتند و الان فاجعه بارتر شدند.

مثلا الان طیفی از اصلاح طلبان بر جمهوریت و طیف آقای مصباح یزدی نیز بر اسلامیت تأکید می کنند.

اینها که گفتم در دهه شصت بود از آن به بعد وضع فاجعه آمیزتر شد. کسانی که بر مبانی نظری بی توجه شدند به تدریج در مبانی جمهوریت نیز دچار مشکل می شوند و برعکس کسانی که در مبانی جمهوریت دچار مشکل شدند در مبانی نظری یعنی اسلامیت هم دچار مشکل می شوند. کسانی که می گویند قالب جمهوریت مناسب نیست و ما باید به شیوه دیگری حق را دنبال کنیم چون حق از کانال مردم عبور نمی کند، این اگر براساس مطالعه و تحقیق باشد، یک حرف است اما اگر صرف رد جمهوریت بگویند رجوع به آرای مردم و مبنا قراردادن آنها غلط است و فقط باید براساس مبانی نظری یک قالبی را پیدا کنیم، قالبی که مجهول است، اینها بعد در مبانی نظری نیز مشکل پیدا می کنند چون در این هیچ شکی نداریم که تمام هدف اسلام ارتقای مردم است و ارتقای شأن و منزلت مردم را از طریق اختیار و حق انتخاب دنبال می کند.

به عبارت بهتر اسلام چارچوب و مبانی نظری را فراهم آورد که انسان براساس آن و با اتکا بر عقل و تولیدات فکری خود بتواند جامعه را اداره کند. از طرفی کسانی هم که بی توجه به مبانی نظری اسلام شدند این مسئله در جمهوریت شان تأثیر می گذارد چون بعد به لحاظ تئوری جمهوریتی را دنبال می کنند که نقض غرض است و می تواند به بیراهه های مختلف برسد در واقع بی توجهی به مبانی نظری اسلام باعث می شود آنها به منظور پشتوانه سازی برای جمهوریت به سمت سهل طلبی و آریت گیری از جاهای دیگر بروند. یعنی کارکردن روی مبانی نظری و تطبیق دادن مسائل جمهوریت به اسلامیت و اسلامیت به جمهوریت -که یک کار رفت و برگشتی بسیار سختی است و اما اگر انجام شود زایش و تولید فکر به وجود می آورد و اصلا این است که به ما هویت می دهد- را کنار می گذارند و مصرف کننده متاع دیگران می شوند، در این حالت کم کم می بینیم آن جمهوریت دیگر جمهوریت اول نخواهد بود ضمن آنکه شأن و منزلتی هم برای ما باقی نمی ماند چون کاملا دنباله رو دیگران می شویم.

 

متأسفانه امروز خیلی از جریانات ما در این وادی ها افتادند یعنی نه جمهوریت شان خیلی اصیل است و نه اسلامیت شان و این مشکل جدی برای جمهوری اسلامی ایجاد می کند چون جمهوری اسلامی را از آن رابطه ای که برای ما هویت ایجاد می کرد محروم می کند.

اگر ما از جمهوری اسلامی انحراف پیدا کنیم دیگر حرفی برای جهان نداریم. هویت ما امروز این است که رابطه منطقی بین قالب (جمهوریت) و مبانی نظری (اسلامیت) برقرار کنیم و هرچه در این مسیر گام برداریم بیشتر در جهان شأن و منزلت پیدا می کنیم. پس باید برای نخبگان جا انداخت که زمانی شأن پیدا می کنند که در چارچوب جمهوری اسلامی حرکت کنند، اگر جمهوریت یا اسلامیت را نادیده بگیرند و حتی در قالب فریب بتوانند یک مبالغی را برای خود جمع کنند اما این شأن و منزلت نمی شود. جمهوری اسلامی امروز براساس همّیّت امام و رهبری وارد معادلات جهانی شده که برای ملت ها سرنوشت ساز است و با وجودی که حتی مرتجع ترین جریان فکری ما در حوزه و دانشگاه این واقعیت را قبول دارد و رد نمی کند اما در حوزه و دانشگاه مشکل جدی را در این زمینه شاهد هستیم و سئوال آن است که چرا نه در حوزه و نه در دانشگاه کار فکری روی این مسئله صورت نمی گیرد یا عزم جدی برای این کار به وجود نمی آید؟ پاسخ به این سئوال خودش یک بحث مستقلی را طلب می کند. امروز خیلی از دوستان ما دنبال این هستند که تحریف هایی را روی مبانی نظری امام انجا دهند …

اصلاح طلبان یا اصولگرایان؟

هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان. اصلاح طلبان در این زمینه جسارت بیشتری دارند.

یعنی می خواهند قالب جمهوریت را برجسته کنند؟

خیر، الان دیگر نمی بینم آقایان خیلی برای جمهوریت جانفشانی کنند چون افتادند در وادی هایی که کج راهه است. به عبارت دیگر وقتی دنبال سهل طلبی و عاریت گیری از متاع دیگران رفتند از جمهوریت واقعی دور شدند. امروز جمهوریت در خیلی از کشورهای دنیا از ماهیت خود دور شده و شکل فریب به خود گرفته است. نظام های سیاسی در غرب افکار عمومی را فریب می دهند و براساس فریب منافع خود را دنبال می کنند یعنی نمی کوشند تا شأن و منزلت مردم را ارتقا دهند بلکه به این می اندیشند که چه طور می شود با تبلیغ رسانه ای و ساخت فیلم مردم را فریب داد. این نوع جمهوریت در نقطه مقابل مردم قرار دارد.

چه طور اصولگرایان دیگر دغدغه پیاده سازی مبانی نظری امام را ندارند؟

اگرچه تعهد اصولگرایان به جامعه آن است که اصول را زنده نگه دارند و تقویت کنند اما بعضی از اصولگرایان نگاه بخشی به مبانی نظری امام پیدا کردند. یعنی در این وادی قرار گرفتند که برخی اصول را کمرنگ کنند، به این شکل که علیه اصول کار نمی کنند اما بخشی از اصول اسلامیت را تبلیغ و پافشاری می کنند و ما امروز این آفت جدی را مشاهده می کنیم. در واقع مثل اصلاح طلبان شاید سعی در تحریف و جعل ندارند اما به منظور ساده کردن کار برای خودشان بخشی نگری می کنند بر برخی اصول پای می فشارند و از کنار برخی اصول دیگر ساده می گذرند و آنها را فاکتور می گیرند.