دیپلمات هسته‌ای

bbb

چاپ

نکاتی کمتر شنیده شده از زندگی سیاسی علی اکبر صالحی

علی اکبر صالحی از معدود مدیران و مقاماتی است که در سه دولت خاتمی، احمدی نژاد و روحانی در سطوح بالای نظام مسئولیت داشته است.

می گویند در و تخته خوب به هم چفت می شوند ولی این ضرب المثل همیشگی هم نیست و برخی اوقات بر عکسش رخ می دهد. در دو کابینه محدود احمدی نژاد و تغییر و تحولات پر تعداد وزرا و مدیران دولت نهم و دهم این قاعده همیشه برقرار بود به جز یک مورد. آنهم جایی که منوچهر متکی به آن سبک و سیاق از دولت بیرون انداخته شد و علی اکبر صالحی از سازمان انرژی اتمی راهی وزارت خارجه شد.

به سختی می توان چنین انتصابی را در دولت های محمود احمدی نژاد یافت و محافل سیاسی هم عموما از چگونگی کنار آمدن این دو با هم ابراز تعجب می کردند. احمدی نژاد نخبه ستیز به سراغ یکی از نخبه ترین ها رفته بود.

علی اکبر صالحی در چهارم فروردین ۱۳۲۸ در کربلای عراق دیده به جهان کشود. نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی، رئیس سازمان انرژی اتمی، ریاست دانشگاه شریف، وزیر امور خارجه و معاونت رئیس جمهور از جمله مهمترین سمت هایی است که صالحی در جمهوری اسلامی بر عهده داشته است. مرد نجیب و متواضع هسته ای ایران در دانشگاه MIT تحصیل کرده و دکترایش را در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی هسته ای از این دانشگاه دریافت کرده است.

دانشمند هسته ای در وزارت خارجه

صالحی شاید یکی از سخت ترین کارهای دنیا را در دوران وزارت خارجه اش سپری کرده. سر و کله زدن با احمدی نژادی که خود را صاحب نظر در همه حوزه ها می دانست حتما کار ساده ای نبوده است. از آن طرف ورود او به وزارت خارجه همزمان می شود با شروع تحولات موسوم به بهار عربی. صالحی همچنین در مصاحبه با سالنامه آفتاب یزد از سختی کار در وزارت خارجه ای گفته که پیچیدگی ها و در هم تنیدگی های آن بر دشواری فعالیت در آن افزوده است.

صالحی خاطره جالبی در این رابطه دارد: به خاطر دارم اوضاع در سوریه بحرانی شده بود و کشورهای غربی تهدید کرده بودند سفارت خانه خود در دمشق را تعطیل می کنند. از آن طرف حملاتی هم از سوی گروه های تروریستی به این سفارتخانه ها انجام شده بود و کشورهای غربی دولت سوریه را مسئول این اقدامات خلاف عرف دیپلماتیک می دانستند. من به عربستان رفته بودم تا در اجلاس کنفرانس اسلامی در این کشور صحبت کنم. آقای ولید معلم از من خواسته بود به موضوع سفارتخانه های غربی در سوریه هم اشاره کنم تا فضای منفی علیه دولت سوریه برداشته شود. من قصد داشتم از غیر قابل توجیه بودن اقدام حمله به سفارتخانه های خارجی سخن بگویم و آنرا اقدامی ناصحیح از سوی گروه های تروریستی معارض دولت سوریه بخوانم. در ماشین و در حال حرکت به مسیر کنفرانس، موبایل من زنگ زد و یکی از همکارانم موضوع حمله به سفارت انگلستان در تهران را به اطلاعم رساند. اصلا موضوع را باور نمی کردم. به همکارم می گفتم، یعنی چه؟ مگر ممکن است؟ چه کسی این کار را انجام داده؟ شما تصور کنید در چنین شرایطی حالا می خواستم در سخنرانی ام از غیر قابل دفاع بودن حمله به سفارتخانه های خارجی هم صحبت کنم.»

معمار گفتگوی مستقیم با آمریکا

موضوع بهار عربی اما تنها مشکل صالحی نبود و مسئله گفتگوهای هسته ای با آمریکا در عمان هم دیگر نقطه عطف دوران مسئولیت اوست. صالحی را می توان مبدع گفتگوهای مستقیم با آمریکا در دوره جدید خواند. صالحی می گوید: «وقتی وزیر خارجه بودم، بعد از بررسی های فراوان به این نتیجه رسیدم مذاکرات با این سبک و سیاق به نتیجه نمی رسد. از سوی دیگر آمریکایی ها از کانال عمان از ایران درخواست کرده بودند که مذاکره مستقیم تهران – واشنگتن برای مسئله هسته ای داشته باشیم. آن زمان عمان نقش واسطه را ایفا می کرد. ما به عمانی ها اعلام کردیم ما چندین پیش شرط داریم که یکی از مهمترین آنها به رسمیت شناختن  حق غنی سازی اورانیوم است. ظاهرا عمانی ها این پیش شرط های ما را به طرف آمریکایی اعلام کرده بودند و طرف امریکایی هم اظهار داشته به راحتی می توانند این موارد ایران را بپذیرند. در آنجا من به عمانی ها گفتم شما نامه ای مکتوب برای من بنویسید و این موارد را در آن ذکر کنید تا من به همراه آن خدمت مقامات ارشد نظام برسم. سلطان عمان آن نامه را نوشت و برای ما فرستاد و من هم مستقیما خدمت رهبری رفتم و طرح مسئله کردم و از ایشان درخواست کردم اجازه انجام مذاکره مستقیم با آمریکایی ها را به ما بدهند. ایشان در ابتدا مخالف بودند ولی با توضیحاتی که من ارائه دادم، در نهایت با طرح سه پیش شرط که انصافا هم منطقی و مفید بود این اجازه را به بنده دادند. بعد از آن گفتگوهایی در سطح مدیران وزارت خارجه با آمریکایی ها در عمان آغاز شد.»

صالحی همچنین به دشواری های فراوان انجام این مذاکرات اشاره می کند و تاکید دارد: «به قدری مشکلات و مسائل پیش بینی نشده در فاصله هر دور از مذاکرات پیش می آمد که حقیقتا انجام دور بعدی را به تعویق می انداخت. در نهایت پس از انجام مذاکراتی ما به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک شدیم و پیچیدگی های کار بیشتر شد و در مجموع قرار شد پس از تعیین تکلیف دولت بعدی مذاکرات پی گرفته شود.»

صالحی به خانه باز می گردد

صالحی در دولت بعدی در مراسم تودیع خود و معارفه ظریف حضور یافت و کلید ساختمان وزارت خارجه را به جواد ظریف سپرد. وزیر خارجه سابق دوباره به سازمان انرژی اتمی بازگشت و به عنوان معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب شد.

پس از گذشت چندین دور از مذاکرات هسته ای و رخ دادن گره های فنی در مسیر گفتگوها ظاهرا علی لاریجانی پیشنهاد می دهد که دکتر صالحی به تیم مذاکره کننده اضافه شود. پیشنهادی که در شورای عالی امنیت ملی مطرح و مورد استقبال هم قرار می گیرد. صالحی در این رابطه می گوید: «آقای فریدون با من تماس گرفتند و از من خواستند به تیم مذاکره کننده بپیوندم. من با دوستان و همکارانم در سازمان مشورت کردم و متفق القول به این نتیجه رسیدیم در شرایط فعلی و با توجه به اینکه در میانه مذاکرات قرار داشتیم بهتر است این مسئولیت سنگین را نپذیرم. بالاخره بعد از رایزنی ها و تفکر به این نتیجه رسیدم که چندین پیش شرط برای پیوستن به تیم مذاکره کننده تعیین کنم. تصور خودم این بود که این پیش شرط ها مورد پذیرش قرار نمی گیرد. من به آقای فریدون اعلام کردم در صورتی که از آن طرف هم فردی هم سطح با من در مذاکرات حاضر شود، به تیم می پیوندم چرا که در صورتی که من به عنوان معاون رئیس جمهور به مذاکرات بروم و از طرف آمریکایی یکی از مدیران یا کارشناسان انرژی اتمی بیاید، در واقع شان ایران و به ویژه رئيس جمهور رعایت نشده است. تصور من این بود با این پیشنهاد موافقت نمی شود اما ظاهرا تیم دکتر ظریف این موضوع را به آمریکایی ها اعلام کردند و آنها هم بلافاصله موافقت خود را با این پیشنهاد و پیش شرط ما اعلام کردند و آقای مونیز و من به تیم مذاکره کننده هسته ای پیوستیم.»

صالحی در مذاکرات لوزان ۲ حضور مهم و پررنگی داشت و برخی اظهار نظرهای او در خلال گفتگوهای هسته ای بسیار پر سر و صدا شد. صالحی درباره داستان تولد نوه اش و هدیه ارنست مونیز به او می گوید: «ماجرا از این قرار بود که ظاهرا یکی از خبرنگاران در تهران با خانواده ما تماس می گیرد و خبر تولد نوه من را جویا می شود و اسمش را هم می پرسد. بعد از آن خبر رسانه ای شد و من خودم هم از انتشار آن در رسانه ها متعجب شدم. بعد از انتشار آن خبر، آقای مونیز در یکی از جلسات دوجانبه عروسکی با آرم دانشگاه ام آی تی به عنوان هدیه تولد نوه ام به من داد و گفت: باید هر دو کمک کنیم که او هم مانند پدربزرگش در ام آی تی تحصیل کند.»

یکی دیگر از اظهار نظرهای صالحی که در طول مذاکرات بسیار سر و صدا کرد جمله ای بود که او در صبح آخرین روز گفتگوهای لوزان به زبان آورد. در همان حین که مذاکره هشت ساعته ظریف و کری پشت درهای بسته در حال برگزاری بود، علی اکبر صالحی در پاسخ به پرسش خبرنگاران می گوید: طلوع آفتاب نزدیک است. همین اظهار نظر رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان بالافاصله به برکینگ نیوز همه خبرگزاری ها تبدیل شد و ناظران آن جمله را پالسی مثبت از نزدیک بودن توافق ارزیابی کردند. صالحی بعد از مذاکرات در این رابطه توضیح داد: «من میخواستم وضو بگیرم و نماز صبحم را بخوانم که خبرنگاران من را دیدند و فوری از من پرسیدند چه خبر؟ از آنجایی که طلوع آفتاب نزدیک بود و در ساعات نزدیک به سحر بودیم من هم گفتم طلوع آفتاب نزدیک است، ولی خبرنگاران فکر کردند منظور من نزدیک بودن طلوع توافق بود در حالیکه من واقعا چنین منظور و مقصودی نداشتم.»

علی اکبر صالحی با تجربیات بسیار متفاوتی که با حضور در دولت های خاتمی، احمدی نژاد و روحانی از سر گذرانده و همچنین سابقه حضور در مذاکرات مهمترین قرارداد سیاسی ۲۰۰ سال اخیر ایران از نامهای ماندگار تاریخ این سرزمین خواهد بود، به ویژه که او را می توان یکی از اصلی ترین معماران دور تازه گفتگوهای مستقیم ایران و آمریکا بوده است. دانشمند هسته ای که مدتی هم سابقه کار دیپلماتیک را هم در کارنامه خود ثبت کرد.

bbb

bbb