عربستان بیش از این نمی تواند ترکتازی کند

zz

چاپ

عربستان بیش از این نمی تواند ترکتازی کند/ سعودی دچار توهم و اشتباه محاسباتی است

مساله “کشمکش عربستان سعودی” با جمهوری اسلامی ایران را، از نگاه استراتژیک، در قالب پنج سوال کلیدی، با علیرضا اکبری، دانش اموخته “صلح سازی و حفظ صلح”-، وبنیان گذار “موسسه پژوهش های راهبردی تصمیم”، در میان گذاشتیم.
علل و انگیزه های عربستان سعودی در

zz

و تقابل با جمهوری اسلامی ایران چیست؟
کشورعربستان و سرزمین حجاز، در حال گذراندن یکی ازمتزلزل ترین شرایط حیات و بقائ خود در دوران معاصر است.
وضعیت سیاسی و امنیتی در شبه جزیره عربستان، شباهت هایی با سالهای اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم و جنگهای داخلی دارد.
صرف نظر از درامدهای نفتی، بی ثباتی و عدم اعتماد عمومی به حاکمیت، و تزلزل در ساختار حکومتی، مهمترین چالش سیاست و امنیت در عربستان است، که، حضور این واحد سیاسی را در استانه یک دوره بحران گرم داخلی، قرار داده است. دورانی که یاداور سالهای اغازین قرن گذشته است، و جنگهای سی ساله داخلی.
بدون تردید، مهمترین مشکل امنیت ملی عربستان سعودی را امروزه، تهدیدات و اسیب پذیریهای داخلی، شامل میشوند. اما، این مشکل زمانی بغرنج تر میشود که، دولت سعودی، در محیط های چند لایه پیرامونی و منطقه ای و جهانی نیز، خود را در معرض چالش ها و خطرات و بحران هایی مییابد. معضلاتی امنیتی که عمدتا جنبه ادراکی داشته، و ناشی از ” نوع تلقی “حاکمان سعودی از فرایند تحولات سیاسی، امنیتی است. بخش اعظم این بحران یا تهدید ها، نتیجه رفتارهای خودشان در سیاست های داخلی و خارجی است.

دولت سعودی، دولتی است با این ویژگی ها؛
ایدئولوژیک(وهابیست)، عرفی، تمامیت خواه، سنتی و غیرمدرن، و خانوادگی.
تغییرات نسلی و توسعه فن اوری اطلاعات و ارتباطات ،تحولات اجتماعی را در یک جامعه سنتی و ایدئولوژیک، نظیر عربستان، شتاب بخشیده است.شکافهای عمیقی در میان بافت اجتماعی با ساخت سیاسی کشور پدید امده است. موج بیداری و تحول اجتماعی، سراسر کشورهای عربی و اسلامی را فرا گرفته. از سوی دیگر، تحولات ژئواستواتژیک و ژئوپالیتیک و حتی ژئو اکونومیک، نقشه محیط رقابت قدرت وامنیت را بشدت تحت تاثیر قرار داده.
چهار “ابرموج” ( یا موج عظیم)، در پویش تاریخی و جغرافیایی خود، در یک نطقه به هم رسیده و نتایج بسیار بزرگی در نقشه سیاسی، امنیتی و سلسله مراتبی قدرت، در خاورمیانه، در حال رقم خوردن است.
موج عظیم انقلاب اسلامی، موج فروپاشی نظام دوقطبی، موج جنگهای منطقه ای، و نهایتا موج تعاملات همگرایانه ایران با قدرتهای جهانی، امواجی هستند که در پویش تاریخی و جغرافیایی خود، هم اینک در قلب جهان، یعنی، ژئوپالیتیک ترین منطقه دنیا، (اسیای جنوب غربی و شمال افریقا)، بهم رسیده اند، و یکی از موثرترین جریانهای تاریخ ساز- یا پارادایم جدید قدرت و امنیت – را در حال شکل دهی هستند.
جمهوری اسلامی ایران، بطور مستقیم ، در کانون دوموج بزرگ اول و اخر، و بطور قابل ملاحظه و موثر، در دامنه دو موج دوم و سوم، ایفای نقش، داشته است. همامگونه که ذکر شد، پارادایم جدید و نیز هرم قدرت و امنیت ، در محل تلاقی این چهار امواج بزرگ تاریخی، در حال شکل گیری است.
از سوی دیگر، جریانات انارشیک و ضد پارادایم (پارادوکسیکال) نیز، در بستر این جریانات، همیشه حضور داشته اند. این دسته از جریانات، نوعا، ناشی از نقش افرینی عوامل و نیروهایی است که، موقعیت و وضعیت خود را در پرتو تحولات، رو به افول و زوال میبینند و یا منافعی موقتی را، که در پرتو روند تحولات بدست اورده بودند، ازدست رفته می بینند.
در سطح منطقه و محیط پیرامونی ما، دولت سعودی و دولت ترکیه، دو واحد سیاسی هستند که از تحولات سی و هفت ساله اخیر جمهوری اسلامی ایران، بویژه از وضعیت دوران استقرارنظام ، جنگ تحمیلی، چالشهای دوران رشد نظام ، چالشهای سیاست خارجی ایران با قدرتهای جهانی و بالاخره از چالش هسته ای ایران، منفعت های موقتی بسیار زیادی برده اند.
اینک اما، با تلاقی اثار چهار موج بزرگ، نسخه جدید پارادایم قدرت و امنیت، با محوریت تعامل متوازن ایران و قدرتهای جهانی، در حال پیچیده شدن است.
پیش ازاین نیز، اقتدار و نقوذ منطقه ای ایران، در پی تحولات مهم منطقه ای، بطور قابل ملاحظه ای، افزایش یافت.
تغییرات ساختار قدرت و حکومت در افغانستان و عراق، شکست های رژیم صهیونیستی در جنگهای سی و سه روزه با حزب الله لبنان و بیست و دو روزه با حماس، شکست پروژه اسقاط بشار اسد در کوتاه مدت، و نهایتا شکست پروژه تصرف یمن توسط دولت سعودی، از طریق حمله نظامی، از جمله عواملی هستند که تثبت کننده برتری و تفوق راهبردی ایران، در سطح منطقه بوده اند.
علاوه بر این، جریان تروریسم داعش نیز، که با سرمایه گذاری و مشارکت دولت ریاض، سازماندهی و هدایت می شود، در مسیر شکست ، بر ناکامی های سیاست خارجی سعودی افزوده است.
مجموعه عوامل فوق، علل و انگیزه های حاکمان ریاض را در ایجاد بحران، از طریق کشمکش با ایران، شکل داده است.

عربستان، تا کجا و چه زمانی میتواند به این تنش و کشمکش ادامه دهد؟

در حقیقت، نه وضعیت داخلی و توان ملی عربستان، و نه شرایط امنیتی، سیاسی و اقتصادی منطقه، نه ملاحظات راهبردی مشترک منطقه و قدرتهای جهانی، این امکان و فرصت را برای ” ترکتازی” دولت سعودی، و تداوم و گسترش بحران، و کشمکش جدی تر با ایران، نمیدهد.
همانطور که ذکر شد، دولت سعودی، دولتی عرفی، سنتی، خانوادگی، غیر مدرن و با ظرفیت های محدود در مواجهه با بحرانهای گسترده و دامنه دار است.

دولتی محافظه کار، و بشدت اسیب پذیر.
کوچکترین ترکش احتمالی هر نوع برخورد گرم، اگر به محیط داخلی و سرمایه های نفتی سعودی اصابت کند، نه تنها خسارات بسیار گزافی را برای سعودی بدنبال دارد، بلکه تلاطم شدیدی را در محیط راهبردی منطقه و محیط اقتصادی جهان، به بار خواهد اورد.
از این رو، تا زمانی که درگیری عربستان، در حد تهدیدات لفظی، یا حداکثر مانورهای دیپلماتیک باشد، و خطر قابل ملاحظه ای برای منافع دیگران نداشته باشد، ایران و قدرتهای جهان نیز، با حزم و احتیاط، وضعیت را نظاره و پایش میکنند، اما، انجا که احساس شود، بی تجربگی و خامی، و یا ماجراجویی و نادانی احدی از فرمانروایان سعودی، بخواهد روند تقابل را از محدوده خطر عبور دهد، انگاه، نه ج اا، و نه دیگر عقول دنیا، تحمل بازی ویرانگر مشتی تازه وارد ماجراجو را نخواهند داشت، و امکانات و روشهای مقتضی را، برای کنترل و مهار ان، بکار خواهند برد.

دو عامل مهم در محدود کردن دولت سعودی، در بحران افرینی اخیر، موثر خواهد بود؛
یکی، رفع توهم، سوء تفاهم و اشتباه محاسبه سعودی ها نسبت به توان تنش افرینی و توان ایستادگی شان در قبال اقدامات مهار کننده و بازدارنده، و دیگری، توجیه ایشان، و کمک به انها برای درک صحیح و سالم از واقعیات جدید محیط منطقه و جهان. به این معنا که، بنا نیست کسی سهم و جایگاه طبیعی دیگری را نادیده بگیرد. جمهوري اسلامی ایران، نیازی به اثبات توانمندی و اقتدار خود، از طریق تحقیر یا تضعیف کشورهای دیگر منطقه را ندارد. جایگاه و مرتبه ایران، در سلسله مراتب قدرت سیاسی و امنیتی،اقعیتی بیشتر ذاتی است. این جایگاه، نه مرهون پیشروی ایدئولوژیک است، و نه از طریق بحران ایدئولوژیک (نظیر جبهه گیری وهابیسم)، مخدوش خواهد شد.
بنا براین، دو دسته عامل، در توقف سعودی موثرند، یکی فقدان ظرفیتهاي لازم و كافي در محيط داخلی سعودی، و دیگری، رفع توهم قدرت، و رفع سوء تفاهم ایشان، نسبت به واقعیات ساختاری قدرت و امنیت در منطقه.
تلاش عربستان سعودی، برای ایجاد اجماع علیه ج اا، تا کجا ادامه خواهد داشت؟

دولت سعودی، بطور ناکهانی و یکشبه، تصمیم به بحران سازی نکرد، بلکه، در طول سه تا پنج سال اخیر، و از هنگامی که نشانه ایی از تمکین و انعطاف قدرتهای جهان، در برابر پذیرش واقعیت قدرت هسته ای ایران، بروز یافت، دولت سعودی در صدد اقدام برامد. اقدام، بمنظور منصرف نمودن قدرتهای جهان به دو امر؛ یکي عدم پذیرش توان هسته ای ایران، و دیگری، عدم عادی سازی مناسبات با ایران، و حفظ ترتیبات امنیتی- سیاسی- اقتصادی منطقه، بدون نقش مثبت و محوری ایران.
لذا، از همان زمان – پیش از اغاز مذاکرات محرمانه مسقط – دولت سعودی ، بطور جدی به صرافت تخریب مسیر و موقعیت ایران در مناسبات بین المللی، و نیز اشغال عرصه های نفوذ سیاسی امنیتی ایران، بویژه در محیط امنیتی خاورمیانه افتاد.
نتیجه فعالیت و تلاش چند ساله اخیر سعودی، هم در محیط داخلی، و هم در محیط منطقه ای و جهانی، امروز اشکارا در دید و قضاوت عموم جهان، قرار دارد.
نوع و جنس تحولات قدرت و حکومت، مساله جانشینی و ترتیبات ان، مشخصا متاثر از مساله موقعیت راهبردی ایران در منطقه، رقم خورد.
همچنین، مسیر تحمیل جنگ داخلی سوریه، و تسری ان به محیط داخلی عراق، و ماهیت و شکل گیری داعش هم، از همین موضوع (نگرانی حکام صعودی از بازیابی موقعیت منطقه ای و حهانی ایران)، و نقش دولت سعودی در این فرایند ها، سرچشمه گرفت.
بنا بر این، دولت سعودی، تمام توان خود را، با حداکثر ظرفیت ممکن، بر روی این قمار بزرگ، مصروف داشته است. نتیجه ؛ صدور اطلاعیه های تشکیل ائتلاف نظامی، با امضاء های جعلی، و یا حداکثر، حضور صوری و سمبولیک، از ترس از دست دادن امتیازات مالی.
بیشترین نگرانی در این ماجرا، از ناحیه محدودیت ظرفیت های فکری، ادراکی و مدیریتی حاکمان سعودی است. به این معنا که، نسل جدید حاکمان، بشدت دچار سوء برداشت و توهم، نسبت به توان ملی، و قدرت اثرگذاری دولت خود هستند.
به صرف اینکه جهان، مدتی است که، از نتیجه بخشی از اقدامات مخرب ایشان، در قالب تروریسم داعشی، در نگرانی به سر میبرد، بعض حکام نوظهور، که زمانی مسئول پروژه داعش بوده اند، اینک این توهم را دارند، که میتوانند مقدرات امنیتی منطقه را در دست بگیرند. تصور میکنند، که قادر خواهند بود که به بازی پرخطر “تقابل تا مرز برخورد” (یا چیکن گیم)، مبادرت کنند. تصور میکنند که با دادن اطلاعیه و امضاء جعلی، میتوانند مانند قدرتهای بزرگ، اتحادیه و ائتلاف جنگی راه بیاندازند.
این، مهمترین وجه خطرناک قضیه است، “توهم قدرت در ایجاد و مدیریت بحران” در بین حاکمان نوپای سعودی.
رویکرد غرب، در قبال وضعیت کشمکش عربستان با ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
غرب، در این ماجرا، نه یک مفهوم یکپارچه است، و نه یک موضع واحد دارد.
ایالات متحده، کشورهای اروپایی، و کشورهای اسیای شرقی که در مدار غرب تعریف میشوند، هر کدام مواضع خاص خود را دارند، و هر کدام به تناسب منافع خاص خود، نسبت به توسعه درگیری، ابراز نگرانی کرده اند. حتی کشورهای اروپایی، عضو اتحادیه، هر کدام جداگانه، به میزان نوع و حجم اسیبی که ماجراجویی سعودی در منطقه، میتواند به امنیت و ثبات و یا تضمین منافع ایشان وارد کند، اعلام موضع، و یا اقدام جهت تاثیر بر شرایط ، نموده اند.
در این میان، بعض کشورها یا قدرتهای مهم هم هستند، که ممکن است مشخصا در حوزه غرب تعریف نشوند، و منافع متفاوت و یا بعضا متضادی با غرب داشته باشند، و یا ، حتی منافع متضادی هم با دولت سعودی داشته باشند، اما، در این داستان، دارای مواضع کاملا پیچیده و چند لایه ای باشند.
افزایش و نداوم تنش بین ایران و سعودی، فی نفسه، مساله ای بغایت پیچیده و ذوابعاد است. از یکسو، میتواند تشدید کننده ناامنی در منطقه وجهان گردد، از سوی دیگر، مستقیما بر نوع روند و وضعیت قدرت و حکومت در سوریه و عراق اثر میگذارد و از سوی دیگر میتواند بازار نفت و اقتصاد را دستخوش تحول شدید کند. بنا بر این، مواضع کشورهای گوناگون، بشدت متفاوت، گاهی دور از انتظار و حتی متناقض می باشد.

روش و مسیر دیپلماسی جمهوری اسلامی را در مواجهه با این مشکل، چگونه ارزیابی میکنید؟
بنظر می رسد، دولت ما، مهمترین و بیشترین دغدغه خود را، از روز نخست، بر روی پروژه پرونده هسته ای، متمرکز کرده بوده است. در عین حال، سایر ابعاد و حوزه های سیاست خارجی و سیاست های ملی، انطور که باید و شاید، در تعامل با این امر، قرار داده نشده اند.
این امر، همان مشکلی است که در روند چهارده سال گذشته، در پیرامون مساله هسته ای، مشاهده شده است. معضلی بنام، “انفکاک و انفصال موضوعی و کارکردی” در مساله هسته ای.
زمانی، در هنگامه رشد و توسعه تکنولوژی هسته ای، دولت های پیشین، حمایت های لازم از این پروژه بزرگ ملی را در ابعاد سیاست خارجی، حقوقی و … انگونه که شایسته کار بود و انتظار میرفت تامین ننمودند، و اینک، در هنگامه ای که مهمترین وجه همت دولت، بر حل و فصل موضوع متمرکز شده، سایر ابعاد پروژه، بنحو مقتضی، مورد اهتمام واقع نشده است.
در این راستا، به موازات پیشرفت مذاکرات با شش قدرت جهانی، مشخص بود که صحنه سیاست خارجی، دستخوش تاثیر نیروهای شدید، در جهات موافق و مخالف واقع خواهد شد. شدت یافتن عرصه نبرد در عراق و سوریه، و اغاز جنگ و تجاوز عربستان به یمن، و حتی ورود مستقیم روسیه به عرصه نبرد سوریه، از نشانه های بارز این مساله بود.
در خصوص عربستان، یکی از نشانه های مشخص تمایل ریاض به تشدید تنش با ایران، انتخاب الجبیر به وزارت خارجه بود. شخصی که در طول مدت ماموریت خود، در مقر ملل متحد در نیویورک، سالها سابقه خشونت رفتاری و گفتاری را علیه ایران و مقامات رسمی کشورمان را در پرونده داشت، و بارزترین ان نیز، ادعای پوچ وی، دایر بر قصد یک تبعه امریکایی- ایرانی، برای اسیب رساندن به او بود، که هنوز در یار ها هست.
علاوه بر شخص الجبیر، مواضع تند و خصمانه مقامات سعودی، در طول نزدیک به سه سال گذشته، در هر موضوع مشترک یا غیر مشترک، و مشخصا رفتار و گفتار غیر مسئولانه مقامات سعودی در فاجعه منا، نشانه بارز دیگری از نیاز ریاض به تنش زایی بود.
از نشانه های سیاسی – امنیتی نیز، اقدامات سعودی در سوریه و عراق مثل حمایت های اشکار از گروههای تروریستی و داعش ، در یمن و در افغانستان و در لبنان ، ممانعت از شکسته شدن بن بست دولت در بیروت، و حتی اقدامات تروریستی شهروندان سعودی علیه سفارتخانه و دیپلمات های ایرانی،و… بود.
این همه علامات تنش زا و غیر معمول، ایجاب می کرد که ، دولت،سرعت و دقت خاص و بیشتری، مصروف این بخش از سیاست خارجی، و این دسته از موضوعات سیاست خارجی (و دیگر موضوعات مشابه که هنوز جنبه علنی نیافته) می نمود.
در هر حال، انچه که در خصوص اعدادم مرحوم شیخ نمر رخ داد، یکی از واضح ترین علاماتی بود که نشان میداد دولت سعودی، در این زمان نیازمند به شدت دادن به فضای تنش الود با ایران است. این امر در فضای نزدیک شدن به روز اجرای برجام، مفهوم خاص تری یافت. غفلت بعض عزیزان، در قضیه سفارت سعودی، متاسفانه زیان جبران ناپذیری را به محیط منافع امنیتی ما وارد کرد، و مسئولیت دولت در این خصوص، غیر قابل اغماض است.
در مجموع، انتظار میرود، مجموعه دولت، بویژه سیستم تصمیم ساز و دستگاه سیاست خارجی، قادر باشند با رصد سپهر روندها و رویدادهای محیط های سیاسی و امنیتی، و سرجمع، محیط امنیت ملی کشور، بویژه در عرصه سیاست خارجی، دست کم، یک گام پیش تراز حوادث و اتفاقات، تمهیدات لازم را برای تاثیر گذاری مناسب و بموقع، فراهم نموده، تا از ناحیه تحولات ناخواسته، دچار غافلگیری نشویم.