موسی قربانی: هاشمی گفت سال 76 اشتباه کردم

xx

چاپ

xx

xx

: هاشمی گفت سال 76 اشتباه کردم/ از تصمیم کروبی تا عفو رهبری در مجلس ششم

سیاست > احزاب و شخصیت‌ها – از معاونت دیوان عدالت اداری استعفا کرد تا شاید برای پنجمین بار نماینده مجلس شود اما هنوز نیامده از کاندیداتوری اش انصراف داد.

روحانی پر شر و شوری که از دور پنچم تا هشتم نماینده قائن در مجلس بوده است خاطرات شنیدنی از آن ادوار پارلمان دارد. موسی قربانی از پشت پرده تصویب طرح های پرحاشیه همچون طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجالس پنجم و ششم تا حرف های ناگفته از جلسات داخلی اصولگرایان پیش از آغاز به کار هر دوره مجلس، همه را با جزییات به خاطر دارد. جزئیاتی که مجال انتشار بعضی از آنها فراهم نیست و از همین رهگذر او نزدیک به دوهزار کلمه از سخنانش را حذف می کند. با این حال همان بخش های باقی مانده هم خواندنی اند. آنجا که از دست به یکی شدن پنهانی خودش و کروبی برای آرام کردن مجلس می گوید و یا از اقدام عقلای مجلس ششم برای پایان دادن به ماجرای بازداشت لقمانیان(نماینده همدان) سخن می گوید روایت هایش شنیدنی است.
موسی قربانی که گفته می شود درحاشيه یکی از جلسات علني مجلس هشتم در پاسخ به سوالی درباره جنایات صورت گرفته در كهريزك برآشفته شده و با فریاد بر سر خبرنگار به او گفته بود: “غلط کردی! چه کسی گفته در کهریزک جنایت شده است؟!”؛ حالا وقتی در مقابل این سوال قرار می گیرد که آیا فرد تندروی هستید یا نه می گوید: نه این را قبول ندارم. محمد خاتمی به من می گفت مخالف نجیب.
بخش ها یابتدایی گفت و گو با موسی قربانی هم البته به تحلیل او درباره وضعیت امروز اصلگرایان و چالش های انتخاباتی گذشت. او اصرار دارد که گله مندی ناطق نه از اصولگرایان که از شخص هاشمی است. چرا که او را مسبب ریس جمهور نشدنش در دوم خرداد 76 می داند.

گفت و گوی تفصیلی موسی قربانی با خبرآنلاین را در ادامه می خوانید:

خراسان جنوبی یکی از استان هایی بود که رییس جمهور در آن رای بالایی آورد. الان که در آستانه انتخاباتی دیگر قرار گرفته ایم وضعیت اصولگرایان را در این استان چگونه می بینید؟

در خراسان جنوبی اکثریت با اصولگرایان است بر همین اساس بود که احمدی نژاد هم در خراسان جنوبی رای بالایی آورد. به همین دلیل هم من دعوت کردم اولین سفر استانی اش را به این استان سفر کند. اما دوره دوم آقای خاتمی که رقیب جدی نداشت و دوره آقای روحانی کسی پای کار نبود. ضمن اینکه شما آقای روحانی را اصلاح طلب نباید حساب کنید. روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز است. اما “آنکه شیران را کند روبه مزاج/انتخاب است انتخاب است انتخاب”.

من یکی از گرفتاری های کشور را علیرغم تمام محاسن آن ، انتخابات می دانم چون در بسیاری از موارد عملکرد دولتیان و مجلسیان رنگ و بوی انتخاباتی می گیرد. نمایندگان مجلس وقتی انگشتشان را روانه کلید می کنند اول نگاه می کنند ببینند چه چیزی عاید حوزه انتخابیه شان می شود و در نهایت چه چیز گیر کشور می اید. گاهی این طرح های الکی و مضر برای کشور رای می آورد چون برای نمایندگان رای آور هستند. در مورد دولت هم همینطور است.

هر هشت نامزد رییس جمهوری در تلویزیون و در تبلیغاتشان گفتند اولین کار ما احیای سازمان مدیریت است. اما همین آقای روحانی وقتی بر صندلی ریاست جمهوری نشست  حاضر نبود این سازمان را راه بیندازد.

اتفاقا یکی از وعده های رییس جمهور که محقق شده احیای سازمان مدیریت است.

بله اما مدت ها طول کشید تا سازمان مدیریت را دوباره راه بیندازند. با اینکه مصوبه مجلس را هم داشت. آقای روحانی وقتی نامزد ریاست جمهوری نبود تنها سخنران 18 تیر 78 بود. اما حالا که نامزد انتخابات شده و به دنبال رای است حرفهای دیگری میزند. این موضوع اختصاص به ایشان ندارد و اکثر نامزدهای انتخابات ها اینگونه میشوند

اما آقای روحانی خیلی وقت است که در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کند.

این به دلیل مشغله کاری شان است. اگر غیر این بود رسما اعلام می کرد من دیگر عضو جامعه روحانیت نیستم. آقایان هاشمی و ناطق هم دیگر شرکت نمی کنند. حالا اگرچه مواضع آقای هاشمی فرق کرده است اما همان وقت ها هر وقت از آقای هاشمی دلیل این غیبتشان را می پرسیدند می گفتند علتش مشغله کاری است. و نمی گفتند از جامعه روحانیت جدا شدیم و هنوز هم این را نمی گویند.

حتما آنچه اصلاح طلبان می گویند آقای روحانی نمی گوید. بلکه گاهی تحت فشار حرفی می زند اما این ها لزوما اعتقاد خود ایشان نیست.

ارزیابی شما از وضعیت فعلی اصولگرایان چیست؟ در حال حاضر ائتلاف اصولگرایان شکل گرفته و در باره ترکیب این ائتلاف حرف های زیادی مطرح است. به نظر می رسد در این ائتلاف یک سری از چهره های معتدل حاضر نیستند و در عوض حضور چهره های تندروتر اصولگرا در آن فراهم شده است. دیدگاه شما در اینباره چیست؟

من این ائتلاف را ائتلاف درستی می دانم. نیازی نیست که هر کسی که یک وقتی رنگ و بوی اصولگرایی داشته است وارد این ائتلاف شود. ضمن اینکه آن چیزی که ممکن است برخی را جدا کند نگاه انتخاباتی آنها است. یعنی برخی غیر از اصولگرایی چیز دیگری مد نظرشان است و آن در واقع به دست آوردن رای است. گاهی افراد فکر میکنند اگر بگویند اصولگرا یا اصلاح طلب نیستیم رای بیشتری به دست می آورند. به این دلیل برخی سفره خودشان را جدا می کنند.

منظور شما آقای لاریجانی است؟

نه منظورم هر کسی است که خودش را از اصولگرایان جدا می کند. شما نمی توانید آقای لاریجانی را از اصولگرایان جدا کنید. آقای لاریجانی وقتی رییس صدا و سیما بود با پخش بعضی از برنامه ها مثل کنفرانس برلین اصلاح طلبان را به رگبار بست. الان هم دو دوره است که رییس مجلس اصولگرایان است. ایشان نمی تواند خود را از اصولگرایان جدا کند. منتها بر سر یک سری مسائل جزئی این اختلافات ایجاد شده است.

فکر می کنید دلیل اینکه ایشان حاضر نشد به ائتلاف اصولگرایان بپیوندد چه بود؟

اینطور نگویید که ایشان مایل نبود به ائتلاف بپیوندد. احتمالا و شاید بحث طرفینی باشد. در واقع ایشان از آنجا که احساس می کرد اصولگرایان قم هم درباره این موضوع حرف داشته باشند حاضر نشد به ائتلاف بپیوندد. یعنی ممکن است ایشان احساس کرده باشد اصولگرایان قم نمی پذیرند ایشان وارد لیست شود. بنابراین یک بحث دو طرفه است. به همان میزان که آقای لاریجانی به نوعی موضعی در این رابطه دارد اصولگرایان قم هم موضعی در اینباره دارند.

فکر می کنید چرا اصولگرایان قم ممکن است چنین نظری داشته باشند؟

آقای لارجانی در موضوع فتنه بر اساس مصالح و تشخیص خودش طوری رفتار کرد که دست کم اصولگرایان قم از ایشان توقع بیشتری داشتند.

اما بعد از آن قضایای 88 یک بار دیگر آقای لاریجانی از قم کاندید شد و اصولگرایان قم هم از ایشان حمایت کردند.

بله اما آن موقع به آن حدی نرسیده بود که آنها تصمیم بگیرند لاریجانی را کنار بگذارند. لذا در دور قبل ایشان کاندید جامعه مدرسین بوده است.

به همین دلیل می گویم که این تحلیل شما درست نیست.

من هم قطعی نمی گویم و نظرم این است که احتمالا یک بحث طرفینی بوده است.

فکر می کنید چرا ممکن است اصولگرایان نخواهند لاریجانی در لیستشان قرار بگیرد؟

بعد از انتخابات مجلس نهم اتفاقاتی در کشور افتاده است. مثلا بحث برجام یکی از این موارد است. آقای لاریجانی ناچار بود نظرات شفاف و روشنی را تعقیب کند که در مجلس درباره آنها بحث های زیادی شد و به خصوص با اتفاقاتی که الان درباره برجام می افتد مواضع مخالفین آقای لاریجانی تقویت شده است. اقداماتی که آمریکاهایی ها انجام می دهند از جمله درباره موشک های بالستیک و تحریم هایی که جدیدا قصد داشتند اعمال کنند دغدغه هایی که درباره برجام وجود داشت را در جامعه تقویت می کند.

غیر از برجام موارد دیگر هم بوده است. مثلا خود انتخابات ریاست جمهوری هم یکی از این موارد است. که بعد از انتخابات مجلس نهم بود. آنها توقع داشتتند آقای لاریجانی خیلی شفاف وارد جمع اصولگرایان شود و از کسی که اصولگرایان معرفی می کنند حمایت کند اما ایشان به آن شکلی که این ها می خواستند نیامد.

به خصوص بعد از مجلس هفتم شاهد هستیم در هر دوره از انتخابات در روند وحدت اصولگرایان یک سری از چهره ها کنار گذاشته شدند. در یک دوره چهره هایی مثل افروغ، عباسپور؛ بعد علی مطهری و … و همینطور به تعداد این افراد افزوده می شود. فکر می کنید چرا این اتفاق می افتد؟ جریان اصولگرایی تندروتر می شود یا اتفاق دیگری افتاده است؟

ببینید این داستان ها فقط در تهران  و کلان شهرهاست . در شهرستان ها این وضع را نمی بینید. در شهرستان ها خیلی راحت به جمع بندی می رسند. به این دلیل در تهران این اتفاقات رخ می دهد که افراد زیادی پا به میدان رقابت می گذارند. بالاخره وقتی برای انتخاب سی نفر، صد نفر اصولگرای محکم به میدان می آیند چاره ای نیست که تدبیری در نظر بگیرند. اولین کاری که انجام می دهند که البته به نظر من کار خوبی هم نیست این است که می آیند و سهمیه بندی می کنند. مثلا می گویند 5 نفر جامعه روحانیت و ده نفر فلان نشکل دیگر. طبیعی است که هر گروه افراد خودشان را معرفی می کنند. بر همین اساس دور قبل جامعه روحانیت کسانی را در سهمیه خود گذاشت که متاسفانه رای نیاوردند. این دوره هم همین کار را انجام می دهد. در حالی که لیست اصولگرایان رای آورده است. یعنی اگر فرد مقبولی را گذاشته بودند کل اصولگرایان رای می آوردند. در حالی که به جای سهمیه بندی باید نظرسنجی انجام بدهند و ببینند مثلا ازمیان صد نفر اصولگرایی که ثبت نام کرده اند کدامشان مقبولیت بیشتری دارند همان ها را در لیست بگذارند. ما دو فاکتور داریم یکی مشروعیت و دیگری مقبولیت. مشروعیت یعنی اینکه فرد اعتقادات اصولگرایی داشته باشد. مقبولیت یعنی اینکه رای مردم را داشته باشد. به عتقاد من مقبولیت مهمتر است. ما اگر کسی را داریم که مقبولیتش کمتر است اما مشروعیت بالاتری دارد؛ باید او را کنار بگذاریم و دنبال کسی برویم که مقبولیتش بالاتر است ولو اینکه مشروعیتش پایینتر است. ساز و کار درست انتخاباتی این است.

این نگاه شما با اصولگرایی سازگار است؟

اصولگرائی صفر و صد دارد. اگر فردی را داشتیم که 40 درصد اعتقاداتش اصولگرایی بود و در مواردی با اصولگرایان زاویه دارد اما مقبولیتش صد در صد است این را باید به میدان ببریم. چون رای می اورد. اما الان متاسفانه می ایند افرادی را که تابع اصولگرایی هستند اما در جامعه مقبولیتی ندارند را در لیست قرار می دهند. خوب طبیعی است که مردم به انها رای نمی دهند. این کار را خراب می کند.

شما فکر می کنید بین گرایش های موجود اصولگرایی که در ائتلاف هم حاضر هستند کدام گرایش بیشتر رای آور هستند و باید در لیست قرار بگیرند؟

انتخابات مجلس نهم نشان داد مردم به دنبال اصولگرایان اخلاق گرا و عملگرا هستند. به همین دلیل چهره هایی مثل حداد عادل، مرندی، ابوترابی در مرحله اول رای آوردند اما بقیه به مرحله دوم رفتند. اگر اصولگرایان بیایند و نظرسنجی کنند و از میان کسانی که گرایشات اصولگرایی آنها از 50 درصد بیشتر است یعنی حداقل مشروعیت را دارند؛ ببینند کدام یک مقبول تر هستند آن افراد را در لیست قرار دهند کار به درستی پیش خواهد رفت. ممکن است همه این افراد از جامعه روحانیت یا همه از اعضای موتلفه بشوند. نباید کسی اعتراض کند چون آنها بر اساس نظرسنجی مقبول تر بوده اند.

الان در ترکیب فعلی جبهه پایداری و گرایش های نزدیک به این جبهه نقش پررنگ تری در این ائتلاف دارند. فکر می کند قدرت رای آوری آنها هم بیشتر است؟ و به این دلیل دست بالا را در میان اصولگرایان دارند؟

من ارزیابی از قدرت رای آوری آنها ندارم. اگر آمار مجلس هشتم و نهم را کنار هم بگذارید و 60 نفر اول را ببینید معلوم می شود چه افراد و گرایشاتی رای آوری بیشتری داشته اند. اما اعتقادم این است که چهره هایی که به جامعه روحانیت نزدیک تر هستند در میان اصولگرایان قدرت رای آوری بیشتری هم دارند. جامعه روحانیت و جامعه مدرسین اصولگراهایی هستند که همیشه بوده اند و در مقاطع مختلف نه کند رفته اند و نه تند. منتها جامعتین هم باید سعی کنند افراد توانمند و مقبول مردم را بیاورند. نه اینکه یک فرد مشخصی چون عضو جامعه روحانیت است باید در لیست قرار بگیرد. نباید بدون محاسبه میزان مقبولیت افراد را در لیست ها قرار دهند. اگر این کار را انجام دهند اصولگراها می توانند برنده انتخابات باشند و در حوزه ای مثل تهران هر سی نفر را می توانند وارد مجلس کنند.

ترکیب و فضایی که الان بر ائتلاف اصولگرایان حاکم است با واکنش هایی همراه بوده. از جمله آیت الله موحدی کرمانی گفتند که ما توان اینکه برخی از چهره های تندرو را کنار بگذاریم نداریم. ارزیابی شما دراینباره چیست؟ فکر می کنید چرا نمی شود این چهر ها را از اصولگرایی کنار گذاشت؟

چون دوباره اختلاف تازه ای ایجاد می شود. در واقع گیر کار بر سر سهم بندی است. اگر بر اساس نظرسنجی بگویند از صد کاندید اصولگرا این سی نفر در لیست قرا رمی گیرند. بر این اساس چهره های تندرو که اقبال کمتری هم از سوی مردم دارند راحت تر کنار گذاشته می شوند. اما وقتی اینطور عمل می شود که به هر کدام از تشکل های اصولگرا اعم ازموتلفه و جامعه روحانیت تا جبهه پایداری و … سهم مشخصی داده می شود طبیعی است که پایداری ها هم گزینه های مطلوب خودشان را وارد لیست ها کنند. بعد در جمع کردن این ها مشکل پیدا می شود و در نهایت کار آنطور که باید پیش نمی رود.

در این دور آقای ناطق از دخالت در ساز و کارهای انتخاباتی اصولگرایان کنار کشید. از طرفی شاهد دعوت بیشتر اصلاح طلبان از ایشان برای ورود به انتخابات بودیم. فکر می کنید چرا اقبال اصلاح طلبان به شخصیتی مانند آقای ناطق بیشتر از اصولگرایان است؟

اصلاح طلبان به دنبال استفاده از نقاط ضعف رقیب هستند. آقای ناطق فکرش عوض نشده و همچنان اصولگرا است. اما اصلاح طلبان وقتی دیدند او هم مخالف احمدی نژاد است رفتند و دورش را گرفتند. برای من مثل روز روشن است که اگر روزی آقای هاشمی و سید محمد خاتمی کاندید ریاست جمهوری شوند اصلاح طلبان حتما بدترین تخریب ها را نسبت به آقای هاشمی اعمال خواهند کرد. اما وقتی فضا را طوری می بینند که فردی به دردشان می خورد دورش جمع می شوند. اصلا تخریب هاشمی را در جامعه اصلاح طلبان آغاز کردند. انها از هاشمی سواستفاده کردند و هاشمی هم سادگی کرد و حرف این ها را قبول کرد. بنده خودم از آقای هاشمی شنیدم که گفت سال 76 اشتباه کرده است.

ایشان در چه موردی این حرف را بیان کرده است؟

آقای هاشمی وقتی رییس جمهور بود در آخرین خطبه ای که قبل از انتخابات  76 خواند طوری سخن گفت که به نفع آقای خاتمی تمام شد. بچه های ایشان که در حزب کارگزاران بودند دور و بر آقای خاتمی بودند. آن موقع هنوز حزب اصلاح طلبی نبود. به هر حال می خواهم بگویم اصلاح طلبان از هاشمی سواستفاده کردند. آقای هاشمی حتی از ترس اصلاح طلبان حاضر نشد به مجلس ششم بیاید.

بنابراین می خواهم بگویم که اصلاح طلبان از آقای ناطق هم می خواهند سو استفاده کنند اگرنه مواضعشان به آقای ناطق نزدیک نشده است. اما اصولگرایان از این روش ها ندارند. علت اینکه خودشان هم با هم اختلاف دارند همین است که از مواضع سیاسی خودشان کوتاه نمی آیند.

فکر نمی کنید دلیل این دلسرد شدن آقای ناطق از اصولگرایان؛ نامهربانی آنها با او و گله مندی  ناطق از رفتارهای اصولگرایان با خودش باشد؟

درست است آقای ناطق اعتراضاتی به اصولگرایان دارد. اما در اصل آقای ناطق به شدت از آقای هاشمی عصبانی بود. چون آقای هاشمی باعث شد او سال 76 رای نیاورد. آقای ناطق به اصولگرایان این انتقاد را داشت که آنها انحصار طلب هستند. می گفت اگر من رییس جمهور شوم و در میان جمع بیست نفره اصولگرایان بخواهم وزیر تعیین کنم این بیست نفر خودشان را پیشنهاد می دهند و نمی گذارند خودم انتخاب کنم. آقای ناطق از اصولگرایانی مثل آقای هاشمی شاکی بود که پای کار نیامدند.

اما 6 سال است که آقای ناطق در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کند. یعنی عمده گله مندی ایشان به بعد از انتخابات 88 و اتهاماتی که به او وارد شد برمی گردد.

بله بعد از انتخابات 88 ایشان به طور کلی از سیاست کنار کشید. ایشان از عدم حمایت اصولگرایانی مثل آقای هاشمی ناراحت بود.

درست است اما از آن موقع نزدیک به بیست سال می گذرد و اتفاقات زیادی در این میان افتاده است و روابط این دو نفر هم تغییر کرده است. سوال من درباره شش سال اخیر است. …

از آنجا که احمدی نژاد به یک سری افراد از جمله هاشمی و ناطق تاخت و تاز کرد، این دو نفر به هم نزدیک شدند تا علیه احمدی نژاد بلند شوند.

این موضوع واضحی است که آقای ناطق از اصولگرایان  به دلیل عدم حمایتشان از او در برابر اتهاماتی که احمدی نژاد وارد کرد گله مند است.

گله مندی ایشان شخصی است و ربطی به اصولگرایان ندارد.

یکی از گله مندی های آقای ناطق این بود که چرا اصولگرایان آن موقع از او حمایت نکردند. فکر می کنید این گله مندی چقدر به جاست؟

خوب به هر حال آن موقع رقیب احمدی نژاد موسوی بود و اصولگرایان نمی خواستند در برابر او طوری پیش بروند که احمدی نژاد تضعیف شود. برای اینکه احمدی نژاد تضعیف نشود خیلی ها در حمایت از ناطق و هاشمی به میدان نیامدند. حتی رهبری هم آن موقع پاسخ نامه هاشمی را نداد.

در ائتلاف اصولگرایان گرایش های نزدیک به احمدی نژاد و وزرای ایشان فعال هستند و برنامه جدی برای مجلس دارند. فکر نمی کنید با توجه به عملکرد دولت احمدی نژاد و هزینه هایی که به بار آمده باید مرزبندی میان اصولگرایان و جریان احمد ینژاد ایجاد شود؟

بحث احمدی نژاد را باید از وزرای ایشان جدا کرد. آقای احمدی نزاد کارهایی کرد که وزرایش هم قبول نداشتند منتها بعضی اعتراض کردند اما بعضی اعتراض نکردند. اما در مجموع معتقدم که وضعیت انسجام اصولگرایان در این دوره بهتر از دوره های قبل است. چون نشانه هایی درباره نگرانی های اصولگرایان در حال پیدا شدن است که این نشانه ها باعث نزدیکی اصولگرایان می شود.

منظورتان چه نگرانی هایی است که نشانه های خوبی برای آن ها پیدا شده ؟

مسائلی که نگران آن بودند از جمله بحث هایی که در برجام و سیاست خارجی مطرح می شد و یا بحث هایی که در مسال اقتصادی مطرح است. به هر حا خیلی از شعارهایی که داده شده بود الان جامه عمل به خود نپوشیده است. این ها به اصولگرااین کمک می کند دست بالا را داشته باشند. قول هایی که آقای روحانی در انتخابات داد را اگر الان بازخوانی کنیم خیلی اتفاقات می افتد. ارتباطات خارجی و اعتبار گذرنامه و …  از قول های روحانی بود. الان ببینید چقدر وهن آور شده است که بحرین و جیبوتی و … با ما قطع رابطه می کنند.

اینکه اصلا مثال خوبی نیست. چون قطع رابطه بحرین و جیبوتی با سیاست ها و تصمیمات دولت روحانی بی ارتباط بود. یک عده به سفارت عربستان حمله کردند و این وضعیت فعلی را به دولت تحمیل کردند. این فرق می کند با اینکه با تصمیمات یک دولت سفارتخانه یک کشور در ایران تعطیل شود و یا در طول هشت سال بالاترین مقامی که به کشورمان می آید رییس جمهور ونزوئلا باشد.

فرقی نمی کند نتیجه تصمیم چه کسی است. من می خواهم بگویم آقای روحانی به این همسایه های ایران خوش بین بود. ایشان بیش از حد لی لی به لالای این ها گذاشت و نشان داده شد که آنطور که آقای روحانی فکر می کرد نیست . این اتفاقات از روی حساب و کتاب افتاده است و نه از روی بی عرضگی. آقای روحانی می خواست بگوید چون دولت احمدی نژاد عرضه نداشت این اتفاقات در سیاست خارجی کشور افتاد اما الان دیدیم که فرقی نمی کند خودشان هم که هستند همین وضع است. چون آنها دنبال چیزهای دیگری هستند و با اصل نظام جمهوری اسلامی مشکل دارند و نه با احمدی نژآد و یا روحانی.  آقای روحانی تا سر حد تلفن کردن به اوباما پیش رفت اما او همان وقتی که گوشی را گذاشت شرع کرد به فحش دادن به ما!.

شما در صحبت های ابتدایی خودتان گفتید که آقای روحانی اصولگراست. حالا چطور او را رقیب خودتان می دانید و به زعم خودتان عملی نشدن وعده های او را برگ برنده اصولگرایان به حساب می آورید؟

ببنید هر مسئولی که کم توفیقی داشته باشد ما نگرانش هستیم. من معتقدم به آقای روحانی هم باید کمک کنیم. حرف ما این است که این عدم توفیق ها به خاطر سیاست هایی است که آقایان به آن تن داده اند. در بحث یارانه ها همه حرف های دیگری می زنند اما جرات نمی کنند طور دیگری عمل کنند. در حالی که همه م یدانند بخش عمده ای نیازمند یارانه نیستند اما هیچ کس جرات نمی کند یارانه را قطع کند. عدم توفیق خوب نیست و هیچ کس هم به آن راضی نیست. برخلاف اینکه اصلا ح طلبان حاضرند به هر قیمتی طرف مقابل را خراب کنند اما خود من دست کم اینطور نیستم. من اتفاقا همیشه حرفم این است که مسئولین جمهوری اسلامی باید مصالح نظام را بفهمند.

آقای روحانی گفت مجلس نباید درباره برجام اظهار نظر کند. این یک عیب برای روحانی بود. این ماجرا انقدر کش پیدا کرد که دست آخر رهبری اظهار نظر کرد و او هم مجبور شد سکوت کند. این چیز خوبی برای روحانی نبود که خودش برای خودش درست کرد.

فکر میکنید اصولگرایان چقدر از ایشان حمایت کرده اند در این مدت؟ طی این دو سال تندترین برخوردها و انتقادات از جانب طیفی از اصولگرایان نثار دولت می شد. از کیهان گرفته تا نمایندگانی در مجلس…

کیهان و امثال آن بحث شخص است نه اصولگرایان. مجلس اکثریتش اصولگراست اما کاملا از روحانی و دولتش حمایت کرده است. اما رفتارهای تعدادی از نمایندگان را نباید مساوی اصولگرایان بدانید.

به هر حال این طیف همه تلاش خودشان را کردندکه دولت به هدف خودش نرسد. مثلا در مورد تصویب برجام آنها از هیچ تلاشی برای ایجاد مانع در مقابل آن دریغ نکردند.

درست نیست اما در نهایت مجلس آن را تصویب کرد. خروجی و عملکرد نهایی ملاک است. نباید هر حرف و حرکتی که افراد دارند را به پای اصولگرایی بگذارید. تازه باز هم حرف هایی که زدند به نفع دولت بود. چون باعث شد بندهایی تصویب شود که در اجرا ضریب خطای دولت را کاهش دهد. من هم از عملکرد بعضی از نمایندگان مجلس بیشتر از شما عصبانی هستم اما در نهایت باید خروجی را ملاک قرار داد. بر این اساس معتقدم که هم تشکل های اصوگرایی و هم مجلس اصولگرا حمایت های خوبی از رییس جمهور کردند.

برخی می گویند رای ندادن به وزیر پیشنهادی روحانی و استیضاح آنها مانع ایجاد کردن برای دولت است. در حالی که این ها همه به نفع دولت بوده است. این توقع از آقای روحانی نمیرفت که در حالی که با شعار اعتدال آمده است یک فرد تندرو را در وزارت علوم قرار دهد. این ها با شعار اعتدال هم خوانی ندارد. اما در مواردی او تحت فشار بوده است.

یکی از نقدهایی که به مجلس هفتم و هشتم وارد است مماشاتی است که در قبال دولت احمدی نژاد داشت. شما که در آن مجالس نماینده بودید چقدر این نقدها را وارد می دانید؟

مجلس اتفاقا مماشات نکرد. اصلا شما می دانید که آقای لاریجانی را دولتی ها در زمان احمد ینژاد رییس مجلس کردند؟!. در مجلس هفتم هم مجلس و هم هیئت رییسه  از جمله آقای حداد نقدهایی به احمدی نژاد داشتیم که احمدی نژاد راضی نبود. او خیال می کرد هرچه می گوید ما باید گوش کنیم. با این حال مجلس انتقاداتی داشت. حتی اقای حداد یک بار به رهبری نامه نوشت. چون قانونی در مجلس تصویب شده بود اما احمدی نژاد آن را اجرا نمی کرد. حداد هم به رهبری نامه نوشت و ایشان هم در پاسخ گفت هر چیزی که مراحل قانونی را طی کرده است دولت موظف به اجرای آن است. احمدی نژاد همینطور از نماینده ها ناراحت بود. بعد به محض که مجلس هشتم تشکیل شد و آقای لاریجانی رای آورد ، نمایندگان طرفدار دولت  رفتند و ایشان را برای ریاست مجلس تقویت کردند. همین آقای حسینیان و زارع  آن موقع  تلاش می کردند لاریجانی رییس شود. آقای رحیمی معاون احمدی نژاد حتی به خود من زنگ زد که چرا سری به آقای لاریجانی نمی زنی. این ها از ریاست آقای لاریجانی حمایت می کردند چون او هنوز این مواضعی که بعدا در مورد احمدی نژآد گرفت آن موقع نگرفته بود. اما وقتی لاریجانی سوار بر کار شد این ها متوجه شدند که خیلی اشتباه کردند و دوباره زاویه شدیدی با ایشان پیدا کردند و گفتند صد رحمت به حداد عادل. میخواهم بگویم مجلس هفتمی ها در موارد مهم با احمدی نژآد مخالفت کردند و کارهایی کردند که باعث شد ایشان از هیئت رییسه مجلس هفتم ناراحت باشد.

ممکن است دو مورد مهم از این برخوردها را بفرمایید؟

مثلا قانونی تصویب شده بود  که احمدی نژاد قانون را اجرا نمی کرد. حداد هم به رهبری نامه نوشت و رهبری هم پاسخ دادند هر چیزی مجلس تصویب می کند دولت موظف است اجرا کند.

آقای حداد در مجلس هشتم هم حامی احمدی نژآد محسوب میشد. ماجرای قول شرف مرتضوی یکی از ماجراهای مشهور آن مجلس بود…

به هر حال مواضع آقای حداد از ابتدا همان بود. اما چون احمدی نژاد هیچگونه مخالفتی را بر نمی تافت خیال می کرد لاریجانی بهتر از حداد خواهد بود. اما وقتی لاریجانی رییس مجلس شد اتفاقا عریان تر به احمدی نژاد انتقاد کرد. و آن موقع بود که گفتند صد رحمت به حداد عادل. لذا از سال دوم هیئت رییسه مجلس هشتم طرفداران احمدی نژاد در مجلس راهشان را جدا کردند و به لاریجانی  رای ندادند و دوباره طرفدار حداد شدند.

میخواهید بگویید هیچ نقدی به عملکرد آن مجالس نسبت به دولت وقت وارد نیست و نظارت به اندازه کافی بوده است؟

ببینید ما مشکلی در جامعه داریم که عبارت از این است که هنوز دولتی ها برنمی تابند که از دولت شفاف سوال و استیضاح شود. می گویند به صلاح نیست. اینکه هر زمان که 75 نماینده از رییس جمهور سوالی داشته باشند بتوانند بدون تنش اجتماعی مطرح کنند این در جامعه ما وجود ندارد. در جوامع غربی وجود دارد. اگر هم رییس جمهور را به دادگاه ببرند مردم نمی گویند اتفاق بدی افتاده است و این فرهنگ سازی اتفاق افتاده است. اما در جامعه ما همه به سرعت می گویند نظام تضعیف می شود و چنین و چنان.

الان اما اینطور نیست. میزان تذکر و سوال و استیضاح از وزرا در مدت زمان مشابه اصلا قابل مقایسه با دولت قبل نیست.

من می دانم ماجرا چیست. در واقع آمارگرایی باعث شده کار به اینجا برسد. الان نماینده می خواهد در آستانه انتخابات آمار بدهد. نمایندگان تا الان در حوزه های انتخابیه شان این ها را منتشر کرده اند که چندبار تذکر داده اند و چندبار سوال پرسیده اند و …. تا در نهایت بگویند ما فعال بوده ایم. من خودم عضو هیئت رییسه بودم روزی که تازه وزرا را معرفی کردند، چند نفر از نمایندگان از وزیری که تازه درباره آن در حال مذاکره هستند سوا ل میپرسند!. حالا سوال چیست؟. سوالشان به عنوان مثال این است که آقای وزیر ….برنامه شما برای  مثلا امور فرهنگی چیست؟. که بعد هم در آخر دوره آمار بدهد که من این تعداد سوال و تذکر در کارنامه ام داشته ام. بنابراین می خواهم بگویم آمار سازی شخصی نمایندگان باعث افزایش تذکرات شده است و نه اصولگرایی و اصلاح طلبی و مقابله با دولت.

الان شما به ماجرای گرد و غبارها نگاه کنید. همه خلائق می دانند که این گرد و غبار چیزی نیست که دولت بتواند به آسانی آن را درست کند. این ها منشا خارجی دارد و از کشورهای عراق و عربستان و… وارد شده اند. بعد می بینید نمایندگان چه حرف هایی که در اینباره نمی زنند. چون نمایندگان به دنبال این هستند که بگویند ما این اقدامات را انجام دادیم کارهای نشدنی را هم از دولت می خواهند که انجام دهد. اصلا من درهیئت رییسه مجلس حاضر نبودم سوال از وزیر دادگستری را اعلام وصول کنم. چون می گفتم وزیر دادگستری کاره ای نیست. منظور قانون اساسی هم سوال استنکاری است. یعنی وزیری وظیفه قانونی دارد اختیار هم دارد اما وظیفه قانونی خود را انجام نمی دهد. سوال نمایندگان باید متوجه این مسئله باشد. اما اینکه مثلا چرا در شهر ما سد نساخته اید؟ یک سوال قانونی محسوب نمی شود. در حالی که اگر در قانون بودجه ردیف بودجه ای برای این موضوع در نظر گرفته اید و بعد وزیر سد را نساخته او کوتاهی کرده و باید مورد سوال قرار بگیرد.

آقای قربانی برخی در مورد شما معتقدند فرد تندرویی هستید. دراینباره چه نظری دارید؟

نه اصلا این را قبول ندارم.

گویا شما در مجلس ششم به یکی از ناطقین حمله کرده بودید. ماجرا چه بود؟

این دروغ است. خود آقای خاتمی به من می گفت مخالف نجیب.

یکی از ماجراهای جنجالی که شما در آن نقش داشتید تصویب اصلاح قانون مطبوعات بود که اواخر مجلس پنجم انجام شد و دامنه آن تا مجلس ششم هم کشیده شد. ظاهرا طرح اصلاح قانون مطبوعات توسط اتاق فکری خارج از مجلس تدوین شد. ماجرای آن را تعریف می کنید؟

جز اولین کارهای مجلس ششم اصلاح قانون مطبوعات و لغو قانونی بود که در مجلس پنجم تصویب کرده بودیم. قانون مطبوعاتی که الان حاکم است مصوبه روزهای اخر مجلس پنجم است. شورای نگهبان یک ضرب آن را تایید کرد تا مبادا کار به مجلس ششم برسد. چون اگر می خواست ایراد بگیرد مجلس ششم آن را نگه می داشتند.

طرح اصلاح قانون مطبوعات کار اتاق فکری بود در اتاق یکی از معاونین آن موقع  صدا و سیما بود. رییس دادگاه مطبوعات بود، آقای تقوی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس،رئیس کل دادگستری، من و جمعی دیگر در آنجا حاضر شدیم؛ چون اصلاح طلبان فعالیت های ساختار شکنانه ای را آغاز کرده بودند که مطبوعات خیلی به دردشان می خورد و فعالیت هایی را انجام می دادند که نمی شد با قانون آن وقت آنها برخورد کرد. ما تصمیم گرفتیم قانون مطبوعات را اصلاح کنیم تا با کسانی که ساختار شکنی می کنند برخورد شود. در آنجا جمع این قانون را طراحی کردیم و در قالب طرحی به مجلس آوردیم. وقتی این حرکت را آغاز کردیم فاصله ای تا پایان مجلس پنجم نمانده بود. در مجلس کمیسیون مشترک از اعضای کمیسیون قضایی و فرهنگی تشکیل شد. رییس این کمیسیون مشترک آقای تقوی بود. من هم سخنگوی کمیسیون بودم.

روز که می خواستیم از آن در مجلس مطرح کنیم جو سنگینی حاکم بود.  هر کس به من می رسید می گفت چه می خواهی بگویی. دولت مخالف بود. جامعه هم طرفدار خاتمی و اصلاحات بود و در آن فضا میخواستیم طرح مطبوعات را بیاوریم. من جستجو کردم و دیدم مهاجرانی در پاسخ به یکی از سوالاتی که درباره مطبوعات کردند گفته بود قانون مطبوعات باید اصلاح شود و اشکال از قانون است. بعد گفتند چرا لایحه نمی برید به مجلس او هم گفته بود حالا اگر ما لایحه نمی بریم شما طرح بیاورید. من هم از این سخنان استفاده کردم و حرف های خودم را با همین سخنان مهاجرانی آغاز کردم و گفتم ما در راستای اجرای خواسته دولت قانون مطبوعات را اصلاح می کنیم. ما دوئل خیلی جالبی با مهاجرانی داشتیم. من به عنوان سخنگوی کمیسیون و او به عنوان نماینده دولت حرف می زدیم. در نهایت مهاجرانی عصبانی شد و گفت هر کاری می خواهید بکنید یک ماه دیگر همه را بهم می زنیم. منظورش تشکیل مجلس ششم بود.

در مجلس ششم هم اصلاح قانون مطبوعات جز اولین طرح هایشان بود. قبل از تعطیلات تابستانی می خواستند تکلیف آن را یکسره کنند. خودشان می گفتند قبل از تعطیلات تابستانی که در مرداد ماه بود باید یک شیرینی به مردم بدهیم. لذا این را با دو فوریت به مجلس دادند. اما این طرح که با دو فوریت به مجلس آمد، رهبری پیغام داد این سیاسی است و من برخورد می کنم. منتها پیغام شفاهی بود و این جمله را خود ما مجلسی ها روی کاغذ نوشتیم و به هم نشان دادیم. بهزاد نبوی پیام رهبری را دور زد و گفت نظر آقا بر دو فوریت بوده و ما سلب یک فوریت می کنیم و به این شکل نظر آقا را دور زد و طرح را به کمیسیون فرهنگی داد.

با اینکه معمولا دستورات هر هفته را چهارشنبه  قبل می دهند، من روز دوشنبه دستور کارها را نگاه کردم و دیدم کمیسیون فرهنگی روز یکشنبه مصوبه خودش را چاپ کرده و بعد از ظهر دو شنبه هم آن را توزیع کرده و در کازیوها انداختند. صبح سه شنبه برخلاف دستوری که قبلا اعلام کرده بودند، این طرح دستور اول قرار گرفته بود. من تذکر دادم که این خلاف آیین نامه است. آقای کروبی تذکر مرا وارد دانست و طرح را از دستور خارج کرد. بعد طراحان این طرح دوباره با 50 امضا تقاضای تغییر دستور را دادند. که رای هم آورد. من دوباره تذکر دادم. این بار مجید انصاری هم در دفاع از من تذکر داد. کروبی هم بحث را باز گذاشت و خودش هم به نتیجه نرسید و اعلام کرد بعدازظهر در هیئت رئیسه این را به بحث می گذاریم. تا اینجا ما عملا کار خودمان را کرده بودیم. چون عملا روز سه شنبه دیگر درباره آن بحث نمی شد و چهارشنبه هم به جایی نمی رسید و هفته بعدش هم تعطیل بود.

بعدازظهر هم در هیئت رئیسه بحث کرده بودند و به نظر من رسیدند که در دستور قرار گرفتن این طرح خلاف آئین نامه است. در نتیجه فردای آن روز دیگر در دستور قرار نگرفت و به بعد از تعطیلات دو هفته ای مجلس موکول شد. در این فاصله “نبیه بری” رییس مجلس لبنان به ایران آمد و آقای کروبی به همراه او خدمت رهبری رفتند. خود آقای کروبی در اولین جلسه غیرعلنی بعد از تعطیلات تعریف کرد که ما خدمت رهبری رسیدیم و من در حاشیه ملاقات نبیه بری به آقا گفتم درباره طرح اصلاح قانون مطبوعات وقتی را تعیین کنید تا بیایم و توضیح بدهم. کروبی گفت ایشان هم وقت دادند و من به رهبری گفتم از طرح اصلاح قانون مطبوعات ناراحت نباشید من نمی گذارم غیر از مصوبه کمیسیون چیز دیگری مطرح شود. چون پیشنهادات دیگری هم بود که به مراتب بدتر بود. آقا هم در پاسخ فرموده بود طرح را بدهید ببینم. کروبی گفت من طرح را برای آقای فرستادم و فکر می کردم مشکلی نباشد. اما صبح شنبه بعد از تعطیلات یعنی یک روز قبل از تشکیل جلسه مجلس، از دفتر رهبری زنگ زدند که آقای کروبی فردا ساعت 7 فلان شخص نامه آقا درباره طرح مطبوعات را می آورد. کروبی گفت یک بار دیگر ساعت ده شب هم زنگ زدند و همین مطلب را یادآوری کردند. فردای آن روز هم ساعت 7 نامه را آوردند.

آقا در آن نامه نوشته بود تغییر قانون مطبوعات به آنچه کمیسیون محترم فرهنگی تصویب کرده است نه مشروع است و نه به مصلحت. آقای کروبی این ها را توضیح داد و طرح را از دستور خارج کرد. بعد از اتمام جلسه از دفتر آقای ناطق تماس گرفتند و از فراکسیون اقلیت خواستند که به دفترایشان  برویم. حدود سی نفر بودیم که به اتفاق به دفترآقای ناطق رفتیم. ایشان گفت مقرر شده امشب یک نفر به صدا و سیما برود و بعد از خبر 22:30 این ماجرا را توضیح بدهد. در نهایت قرار شد من به صدا و سیما بروم. بعدا فهمیدم که مقام معظّم رهبری هم جلسه مجلس را گوش کرده و تذکرات مرا شنیده بودند و هم مصاحبه تلویزیونی مرا دیده بودند.

از تلویزیون هم با من تماس گرفتند که ساعت 8 در صدا و سیما باش. آن موقع آقای رحمانی فضلی معاون سیاسی بود. من ابتدا پیش ایشان رفتم. به من گفت حالا چه می خواهی بگویی. من هم مطالبی که آماده کرده بودم را گفتم. رحمانی فضلی خیلی خوشش آمد و بعد گفت که برو پیش حیدری و با هم هماهنگ کنید. حیدری هم به من گفت چه میخواهی از تو بپرسم. سوال و جواب را با هم تنظیم کردیم و بعد هم گفت تا هر وقت بخواهی وقت داریم و میتوانی حرف بزنی. من وقتی جلوی دوربین رفتم حرف هایم را زدم و در واقع آن شب حسابی به خال زدم!. تا جایی که فردای آن روز پورنجاتی به من گفت: قربانی عجب کمیسیون فرهنگی ضد انقلابی درست کردی که آن سرش ناپیداست!..

برخورد آقای کروبی در آن جلسه چطور بود؟

آقای کروبی تا زمانی که خودش بود خوب بود. اما وقتی دور و برش را عده ای می گرفتند خراب می شد. در آن جلسه هم ایشان قرص و محکم برخورد کرد. باور کنید بسیاری از موارد کروبی  خودش به من یادداشت میداد که قربانی بلند شو و چیزی بگو تا موضوع حل شود. یادم هست یک بار آیت الله آقای مکارم نامه ای به مجلس داد. شیخ قدرت علیخانی پیش من آمد و گفت نامه ای آقای مکارم به کروبی داده است. کروبی هم دلش می خواهد این نامه به نوعی منتشر شود اما خودش نمیخواهد این کار را انجام دهد. بعد گفت تو حاضری در نطق خودت نامه را بخوانی؟. من هم موافقت کردم. بعد گفت پس فردا صبح برای انجام نطق نام نویسی کن ما هم نام نویسی می کنیم به هر کدام از ما هم که قرعه افتاد نوبتمان را به تو می دهیم. بعد هم اتفاقا قرعه نطق 5 دقیقه ای به نام من نیفتاد اما آنها نوبتشان را به من دادند. من رفتم پشت تریبون و شروع کردم به خواندن نامه. تا در پایان نامه گفتم امضا ناصر مکارم شیرازی همه متعجب شدند. بعدا خود آقای مکارم به من فرمودند بهزاد نبوی به قم آمد و دیداری با مراجع و از جمله خود من داشت. ایشان گفت بهزاد نبوی به آنها گفته بود خواهش می کنم هر حرفی دارید به ما زنگ بزنید نه نامه بنویسید و نه سخنرانی کنید. آقای مکارم به من فرمودند بعد از نطق شما بهزاد نبوی با من تماس گرفت که مگر به شما نگفته بودیم نامه ننویسید. چرا نامه را به قربانی دادید؟. آقای مکارم هم در پاسخ گفته بود من نامه را به رییس مجلس دادم نه قربانی خودتان ببنید ماجرا چیست. خوب معلوم شد که خود آقای کروبی می خواست این نامه خوانده شود و به شیخ قدرت گفته بود کسی را برای خواندنش پیدا کند.

یک بار هم علیزاده رییس دادگستری وقت در جلسه خصوصی حرفهای تندی زده بود که به بیرون درز کرده بود. در مجلس شروع کردند به تذکر دادن و مجلس شلوغ شد. کروبی هم می خواست فضای مجلس را آرام کند. به من گفت قربانی تو وقتی حرف می زنی مجلس آرام می شود و به من یادداشت داد که بلند شو و حرفی بزن. من بلند شدم تذکر دادم و گفتم از مسئولین قوه قضاییه توقع داریم وقتی حرف می زنند تداعی کلاس حقوق شود و نه تداعی فضای چاله میدانی. بعد از حرف های من مجلس آرام شد. می خواهم بگویم خیلی از اینها را کروبی از ما میخواست بگوییم.

یک بار هم به ملاقات کروبی رفته بودم. حسین آقا پسرش به من گفت پدرم به یکی از نمایندگان نصیحت می کرد انقدر تند نروید سه سال دیگر هم باید شورای نگهبان شما را تایید کند. او در جواب گفته بود مگر سه سال دیگر هم شورای نگهبان خواهد بود؟!.

اما یادم هست یک بار ما هر کار کردیم آقای کروبی در مجلس از مواضعش کوتاه نیامد. این موضوع در ماجرای لقمانیان نماینده همدان بود. بعد از کارهائئ که لقمانیان کرده بود او را بازداشت کردند. یکشنبه در جلسه کروبی اعلام کرد که من تصمیم خودم را گرفتم و به هیچ کس هم نمی گویم که چیست اگر لقمانیان آزاد نشود تصمیم خودم را عملیاتی می کنم. من حدس زدم که او چه تصمیمی دارد. تماسی با بعضی از نهادهای عالی رتبه گرفتم و گفتم کروبی کوتاه نمی آید کمکش کنید که این موضوع حل شود. گفتند چه کنیم؟. من هم گفتم لقمانیان را عفو کنید. گفتند بدون تقاضا که نمی شود کسی را عفو کرد. برای اینکه موضوع عفو را عملیاتی کنیم صبح سه شنبه که مجلس تشکیل شد عقلای مجلس اعم از راست و چپ نامه ای خطاب به رهبری تهیه کردیم و تقاضای عفو کردیم. سران فراکسیون افلیت همه امضا کردند. همچنین مجید انصاری، ذاکری و دیگر چهره ها هم امضا کردند. همان روز صبح پیش کروبی رفتم و گفتم من این موضوع را حل می کنم شما اقدامی نکن. اما کروبی گوش نکرد و حرف هایش را در تریبون علنی زد و بعد به نشانه اعتراض مجلس را ترک کرد. ولی ما کار خودمان را ادامه دادیم و نامه را امضا کردیم و فرستادیم. رهبری هم لقمانیان را عفو کردند. اصلا یکی از روزهای تلخ و شیرین من همان روز بود. شب در اخبار نامه با اسامی امضا کنندگان خوانده شد. آن شب تعداد زیادی از همشهری هایم زنگ زدند و به من فحش دادند چرا این نامه را امضا کردم. اما من افتخار می کردم که در حل یک بحران در کشور مشارکت داشتم.

کروبی تا وقتی خودش بود عالی بود اما به هر حال او هم برای ادامه ریاستش به رای نیاز داشت و مجبور بود اصلاح طلبان را راضی کند. به هر حال کروبی گزینه اصلاح طلبان نبود. گزینه آنها میردامادی بود. اما در جلسه ای که قبل از تشکیل مجلس گرفتند میردامادی فقط 60 رای آورد. این ها اول مجلس ششم می گفتند مردم به اخوند ها رای ندادند ما هم در مجلس نباید به آخوندها رای بدهیم. به همین دلیل  نمی خواستند برای ریاست و برای نائب رییسی به کروبی و مجید انصاری رای دهند. اگر مجید انصاری می آمد ما در فراکسیون اقلیت به او رای می دادیم. اما نگذاشتند او نائب رییس شود و بهزاد نبوی را آوردند تا در هیئت رییسه آخوندی وجود نداشته باشد.

بعد چطور شد که به ریاست آقای کروبی تن دادند؟

چون گزینه آنها در جلسات داخلی خودشان رای نیاورد. به اضافه اینکه مجمع روحانیون و ما هم در فراکسیون اقلیت به کروبی رای دادیم.

از ماجرای تحصن نمایندگان مجلس ششم خاطره ناگفته ای دارید؟

فقط تحصن نبود. پروژه استعفای دسته جمعی را هم داشتند. م مجلس ششمی ها تصور می کردند با این کارشان طیف های مختلف جامعه به کمکشان می آیند. تصور این ها این بود که با این حرکت آنها جامعه به کمک این ها می آید و نظام را وادار به تسلیم در مقابل خواسته هایشان می کنند.

به هر حال نمایندگان مجلس ششم دنبال همان هدف و تسلیم نظام در برابر خواسته شان بودند. بعد در حالی که بیرون مجلس تحصن در جریان بود داخل مجلس هم استعفای دسته جمعی را کلید زدند. جالب اینجا بود که هم مخالف و هم موافق استعفا از میان خودشان صحبت می کردند. من هم بلند شدم و اعتراض کردم. چون مثلا نماینده ای در موافقت استعفا حرف می زد بعد نماینده دیگر به عنوان مخالف بلند می شد اما او هم همان حرف ها را می گفت.

آقای کروبی در قضیه تحصن و استعفا حامی نمایندگان بود؟

آقای کروبی در واقع از خواسته آنان حمایت می کرد و نه از حرکتشان. او از این حمایت می کرد که این ها را باید تایید صلاحیت کنند. او با تحصن موافق نبود. حتی آقای خاتمی هم به رفتارهای این تندروها معترض بود. آقای خاتمی یک بار پیش من درد و دل کرد و گفت تا 18 تیر آقا در مواردی که با هم اختلاف نظر داشتیم نظرات مرا ترجیح می داد. اما بعد از 18 تیر آقا دیگر ما را تحویل نمی گرفت و تصمیمات خودش را اعمال می کرد. آقای خاتمی این را نتیجه کار تندروها می دانست.