کیهان برزگر: شرایط ایران نسبت به عربستان بهتر است

cc

چاپ

کیهان برزگر: شرایط ایران نسبت به عربستان بهتر است/ باید همچنان خویشتن دار و با احتیاط رفتار کرد

بین الملل > دیپلماسی – دکتر کیهان برزگر در کافه خبر مناسبات ایران و عربستان سعودی را مورد تحلیل و تبیین قرار داد.
cc

cc

عربستان دائما در حال شدت دادن به فشارها به ایران است. تحریک های سعودی نسبت به تهران گسترده تر می شود و آل سعود تلاش می کند ایران را وارد مناقشه ای تازه کند. اقداماتی که بیش از همه چیز از نارضایتی عربستان از نظم جدید منطقه ای خاورمیانه نشات گرفته است. در چند سال اخیر عربستان در عموم کیس های امنیتی و سیاسی که ددر منطقه خاورمیانه ورود کرده، سربلند از آن خارج نشده است. اسد همچنان سر جای خود باقیست در حالیکه دور نبود زمانی که ریاض از گزینه حمله نظامی به سوریه دفاع می کرد. ورود عربستان به یمن قرین موفقیت نبوده، اوضاع در عراق هم چندان برای ریاض مطلوب نیست. در چنین شرایطی برجام هم حاصل شده و احتمالا وزن منطقه ای ایران باز هم سنگین تر خواهد شد. در نتیجه عربستان تلاش دارد ایران را تحریک کند تا احیانا درگیری نظامی یا تنش نظامی در منطقه رخ دهد و شروع کننده این تنش هم ایران باشد تا در پرتو چنین اقدامی بتواند جامعه جهانی را به نامعقول بودن ایران اغنا سازد. برای مطالعه روابط ایران و عربستان از دکتر کیهان برزگر خواستیم تا به کافه خبر بیاید تا با او در خصوص نحوه تحلیل و تبیین این معادله به گفتگو بنشینیم. رئیس پژوهشکده مرکز مطالعات خاورمیانه معتقد است اوضاع ایران در منطقه خوب است و باید برای تقابل با عربستان با احتیاط عمل کرد. مشروح این گفتگوی مفصل را در ادامه می خوانید.

عربستان سعودی از اواخر دوره ملک عبدالله قاب محافظه کاری خود را کنار می گذراد و کم کم سیاست خارجی فعال و به عبارتی تهاجمی را نسبت به ايران در دستور کار خود قرار می دهد. این نگاه را چگونه می توان تحلیل کرد و چرایی چنین گذاری را در چه قالبی باید مورد تبیین قرار داد؟

مسئله اصلی عربستان کنترل نفوذ و قدرت ایران در منطقه است كه عمدتا با توافق هسته اى و اجرايى شدن آن در حال افزايش است. قدرت هاى بزرگ يعنى امريكا و كشورهاى ارپايى و چين و روسيه خواهان تعامل با ايران در حل مسائل منطقه اى هستند و اين براى سعودى ها نگران كننده است كه ايران ابتكار عمل در منطقه را بدست بگيرد. همزمان با این اتفاقات بهار عربی، تفکر عمومی در جامعه غربی نسبت به سعودى ها به آرامی در حال تغییر است و این پرسش در حال رخ نمایی است که بالاخره آینده ساختار سياسى و قدرت عربستان با این همه منابع انرژی و مالی چیست؟ این تفکر خود را در مجموعه غرب به صورت دو رویکرد نشان می دهد که ما سالها از يك حکومت محافظه كار سنتی حمایت کردیم که ثبات در عربستان حفظ شود ولی با این تحولات بهار عربی و کل مسائل مربوط به بروز افراط گرايى و تروریسم که اتصال مستقیم به موضوع وهابیسم در عربستان پیدا می کند آیا وقت آن نرسیده نگاه خود را به عربستان تغییر دهیم؟ همزمان غرب به این نتیجه می رسد که باید به ایران نزدیک شود و این نزدیکی هم عواملی متعددی چون مبارزه با تروریسم، غیر قابل انکار بودن ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و نتیجه بخش نبودن سیاست مهار ایران در یک قالب تهاجمی دارد. یعنی مجموعه ای در درون غرب به این نتیجه می رسد که باید بهرحال با ایران کار كرد حتى اگر با سياست هاى اين کشور مخالف باشيم و نکته از همینجا آغاز می شود. عربستان واقعا از این موضوع نگران است که نزدیک شدن مجموعه غرب می تواند حمایت سنتی که غربی ها در قالب چتر امنیتی، حفاظت از نخبگان سنتی، و همچنین حمایت و محافظت از ثبات در این شبه جزیره انجام مى دادند کمرنگ شود. به نظر می رسد که نخبگان سعودی کم کم به این نتیجه می رسند که دیگر نمی توانند روی حمایت امنیت آمریکا حساب کنند و وقت آن رسيده كه خود دست به كار شوند.
یعنی عربستان می خواهد به صورت مستقل مسیر خود را طی کند؟
تا حدودى بله. البته اينكه بگويم عربستان مى خواهد كاملا مستقل عمل كند كمى غيرواقع بينانه است. نه عربستان آمریکا را رها می کند و نه آمریکا عربستان را. اما به هر حال این نگرانی در رژيم آل سعود ایجاد شده است. من فکر می کنم رفتار تهاجمی که عربستان در منطقه نشان می دهد سه جهت اصلی دارد. یکی اینکه قدرت منطقه ای ایران را از طریق ایجاد يك ائتلاف سنی مهار کند. بعد از ماجرای اعدام شیخ نمر و حمله به سفارت عربستان این ماجرا به وضوح دیده شد. ائتلافی از سوی سعودی در حال پیگيرى است که مهار ایران هدف کلیدی اش است و حتی می خواهند در نوع مبارزه با تروریسم داعش هم ایران را مهار کنند. الان سه بلوك متفاوت هستند که با تروریسم داعش می جنگند. یکی به رهبرى ايران و روسیه که بر ميدان هاى نبرد مسلط هستند. بلوك ديگر هم به رهبرى آمريكا با مشاركت ساير كشورهاى غربى است كه به صورت گهگاه حملات هوایی انجام داده و به نظر می رسد موفقیت چندانی هم ندارد. بلوک دیگر هم خود عربستان سعودی است كه تلاش دارد يك ائتلاف سنی تشکیل دهد و بیشتر به نظر می رسد حالت نمایشی دارد و به نوع دیگری می خواهد تفکر ایدئولوژیک مبارزه با تروریسم را در كنترل بگيرد. موضوع دوم مربوط به سياست داخلی اين كشور و عمدتا تغيير و تثبيت نسل جديدى از حاكمان سعودى است. در درون عربستان حاکمان سنتی به این نتیجه می رسند تغییر و تحولاتی از نظر جابه جایی نسل ها صورت بگیرد و حاصلش این بوده که در یکی دو دهه گذشته تلاش کردند فرزندان و نخبگان خود را به دانشگاه های غربی بفرستند و نسل جدیدی از تحصیل کرده ها تربیت و بازگشتند و به گونه ای برخی از پست های کلیدی به این نسل جدید انتقال دادند. اما به اعتقاد من این نسل بیشتر دیجیتالی است و تفکر انتزاعی و ذهنی از مسائل منطقه ای دارند و به نوعی به رفتارهای تهاجمی در سیاست خارجی عربستان منتج شد چرا که فضای تحلیل آنها در عرصه عمل به نوع دیگری به نمایش می گذارد. حتی وقتی ترکیه می خواست وارد مسائل خاورمیانه شود در همین حال و هوای ذهنی بود که بعدها آقای داوود اوغلو گفت وارد شدن به مسايئل خاورميانه نیازمند این است که شناگر بسیار ماهری باشید.

منظورم اين است كه مسائل خاورمیانه پیچیدگی ها و دشواری های خاص خود را دارد. شايد بازيگران بتوانند وارد شوند اما خروج از آن كار راحتى هم نيست. به هرحال به نظرم این نسل جدید سعودى تا با تثبيت موقعيت داخلى و قرار گرفتن در راس هرم قدرت پشتیبانى از دیپلماسی مهار ایران یا رهبری منطقه ای را پی بگیرد. موضوع سوم هم اينكه حاكمان سعودى مى خواهند پيامى به غربی ها بدهند که وقت آن رسيده كه بين ما و ایران یکی را انتخاب کنید. غربی ها هم اكنون در شرايط انتخاب بين ایران و عربستان نيستند، آنها در واقع خواهان نزديكى دو كشور براى ايجاد ثقات در منطقه و مبارزه با تروريسم هستند. اما اگر قرار باشد انتخابى كنند با گرایش مثبتی احتمالا به سمت عربستان خواهند رفت. چون ایران همچنان برایشان ناشناخته است. قدرتی مستقل است که کارهای خودش را انجام می دهد و ملاحظات منطقه اى خود را دارد. در مجموع مقصودم این است که این رفتار تهاجمی عربستان در یک فضای منطقه ای که نوعی انتقال سیاسی ناشی از تحولات بهار عربی به همراه بحران های منطقه ای و تغییر نسل ها در درون اين کشور و تغییر نگاه غربی ها نسبت به ایران در حال رخ دادن است ناشى مى شود.

در خصوص نسبت میان توان سعودی و اقداماتی که در منطقه برای این سیاست خارجی تهاجمی خود انجام می دهد پرسش های جدی وجود دارد. آیا این نسبت توازن معقولی دارد و آیا این اقدامات نمی تواند سعودی را دچار چالش جدی بکند؟
عربستان یک قدرت نفتی است و منابع مالی زیادی دارد و سرمایه گذاری های گسترده ای هم در کشورهای غربی کرده و این را به صورت سود و امثالهم بر می گرداند به اعتقاد من محاسبه ای که رهبران عربستان کرده اند این است که تا حدی می توانیم دوام بیاوریم برای اینکه می توانیم منابع مالی خود را مدیریت کنیم و از ذخایر مالى استراتژیک خود استفاده کنیم و از این نقطه عطفی که در شرایط منطقه ای اتفاق افتاده استفاده کنیم و بحران ها را مدیریت کنیم. ضمن اینکه این تفکر که باید این کار را انجام دهند به نوعی به نگاه عربستان به حکومت خودش مربوط می شود. به هر حال کشوری به این بزرگی که هم از منابع مالی ارزشمندی برخوردار است و هم جمعیت زیادی دارد نمی تواند به همین صورتی که الان هست ادامه حیات دهد و تعدادی از نخبگان حاکم آن بالا به صورت پادشاهی بر توده ها حکمرانی کنند. به هر حال خاورمیانه در حال تغییر و تحول جدی است و تغییر اصلی هم روی شکل دولت و حکمرانی خوب و دموکراسی و تقاضاهای مردمی صورت می گیرد. اگر حاکمان به این مسئله حساس نباشند به گونه ای جایگاه خود را در هرم قدرت به تدریج از دست می دهند. بنابراین من فکر می کنم این نوعی پیشگیری از تهدید حفظ قدرت در راس هرم است. ضمن اینکه برای پیش بردن این پروسه منابع مالی هم بسیار حائز اهمیت است. به یاد داشته باشیم عربستان خود موضوع جدی تغییر در نتيجه آثار بهار عربی است، اما چرا تاكنون بطور موقت جان سالم به در برده در نتيجه توزيع مالی بين مردم است. ضمن اینکه از سوی دیگر غربی ها هنوز قانع نشدند که عربستان باید از هم بپاشد و همچنان فکر می کنند ثبات عربستان امنیت مالی و انرژی غرب را تضمین می کند و با تمامی داستان های مربوط به انتقال تسلیحات و غیره. غربی ها همچنان عربستان را به عنوان یک قدرت و اهرم منطقه ای در نظر مى گيرند. ضمن اینکه خود عربستانی ها هم توانستند تا حد زیادی با یک سیاست پیشرفته اتصال پول و رسانه های غربی ها را قانع کنند که همچنان متحد اصلی غربی ها در درون منطقه عربستان و جايگزين ديگرى وجود ندارد. از یک نگاه واقع گرايانه هم باید گفت كه عربستان در این داستان تا حدود زيادى موفق بوده است.
اما به نظر می رسد این تمام داستان نباشد. چون زمزمه هایی مبنی بر تغییر در این نگاه در رسانه های غربی دیده می شود.
بله شما نمی توانید پیش بینی کنید تحولات چگونه پیش خواهد رفت و آینده یک حکومت چگونه خواهد بود. نکته این است که در نهایت ممکن است این محاسبات شده باشد اما کشورهای بسیاری بوده اند که وارد حوزه هایی شده اند که نتوانستند از آن خارج شوند. مثلا ورود آمریکا به افغانستان و عراق بر خلاف پیش بینی ها رقم خورد و دیدیم که ایالات متحده چقدر آنجا گرفتار شد. الان هم رهبران عربستان واقعا وارد يك شرايط غيرقابل پيش بينى شده اند برای اینکه وارد حوزه هایی شده اند که می تواند همه را درگیر کند و در نهایت تحولات خطرناكى را رقم بزند. این سیاست عربستان خیلی سیاه و سفید است. یا صد در صد موفق می شود كه بعيد است یا ممکن است به بی ثباتی و تنش هاى داخلى در عربستان منجر شود.
در خصوص نگاه غربی ما شاهد بودیم که در چند وقت اخیر روندی منفی علیه عربستان سعودی در رسانه های غربی ایجاد شده است. بعد از ماجرای اعدام شیخ نمر، ایندیپندنت و گاردین از انگلستان مطالب تندی را علیه آل سعود منتشر کردند. از آن طرف نیویورک تایمز و واشنگتن پست هم چنین کردند. آیا اینها می تواند نشانه ای از بروز تغییر در راهبردهای غرب در ریاض باشد یا خیر؟ آیا این فاکتورها می تواند ما را به این نتیجه برساند که این تغییر نگاه کلید خورده است؟
بنظرم به صورت خیلی آرام. مود عمومی را اگر مورد توجه قرار دهید می بینید که بحث های زیادی در این باره مشاهده می شود که نگاه نسبت به عربستان چگونه باید تغییر کند اما من مطمئن نیستم که این با سرعت اتفاق بیفتد و این دلایل متعددی دارد. غربی ها تفکری دارند که به هر حال بايد یک بازیگر دیگر منطقه ای قدرت ایران را به نحوی متوازن کند. آنها همچنان آلترناتیو خاصی بهتر از عربستان ندارند. یعنی داستان برخورد با یک نگاه پیشرفته تر با عربستان که تا اندازه ای بحث توسعه دموکراسی و تغییر نخبگان و … را به عقب میندازند و نمی خواهند اكنون با آن رو به رو شوند چون نگرانند نتایج غیر قابل پیش بینی خواهد داشت که به ضرر منافع غرب خواهد بود. این اواخر داستان ضرورت نزديكى ايران و عربستان براى ايجاد ثبات در منطقه خيلى جدى شد.

همین حالا هم در رسانه های آمریکایی روشنفکران آمریکایی دائما تاکید دارند که عربستان چرا اینکار را کرده و باید به ایران نزدیک شود و اگر این دو به هم نزدیک نشوند بحران های منطقه ای پیچیده تر می شود و البته این نگاه تا اندازه زیادی متاثر است از نگرانی هایی که برای داعش و مسائل تروریسم و امثالهم وجود دارد.

ولی سوالی که مطرح است این که چرا اینها تا این اندازه نسبت به عربستان منفعل هستند؟ چرا به دیدگاه های ایران خیلی توجه نمی شود؟

این دلیلش این است که همچنان عربستان يك وزنه مهم منطقه اى برای غربی ها است. بنابراین من فکر می کنم همین مسئله موضوع را پیچیده تر می کند. در نتیجه ایران در چنین فضایی باید محتاط باشد. درست است که ایران یک قدرت منطقه ای است ولی عربستان هم ابزارهای بسیار جدی دارد و معادله غرب در روابط ایران و عربستان این مسئله را حتی پیچیده تر هم می کند.

.
قدری بیشتر به ماجرای ایران بپردازیم. عربستان سعودی از دو امتیاز کلیدی در رقابت با ایران برخوردار است که می توان این کشور را در رقابت با تهران متمایز کند. یکی وجود منابع مالی کلان نفتی و دلاری و دوم برخورداری از امتیازی به نام متحد استراتژیکی به نام آمریکا. ما نه تنها متحد استراتژیک نداریم که شاید در میان کشورهای همسایه هم حتی دوست مهم نداریم. در عین حال ما پالس هایی را به طرف غربی ارسال نکردیم که آنها نسبت به آینده رفتاری ما اطمینان نسبی پیدا کند تا در مناقشه احتمالی میان تهران و ریاض سمت ما را بگیرد. البته فرمایش شما صحیح است و احتمالا از میزان حمایت های پیشین غرب نسبت به عربستان کاسته شده است اما هنور به نظر می رسد کفه ترازو به سود عربستان سعودی سنگینی می کند. در چنین فضایی ما چگونه باید در قبال یک رقیب کلاسیک که رفتارهایش هم کاملا تهاجمی شده در پیش بگیریم؟ رقیبی که شما را به چالش می کشد و حتی کار به توهین های لفظی هم کشیده شده است. اینها دائما شما را تحریک می کنند.
ببينيد فضای منطقه ای هم در حال تغییر است. البته با بحث شما موافقم که ایران متحد زیادی در منطقه ندارد اما من فکر می کنم شاید به صلاح ایران هم باشد که متحدی نداشته باشد. وقتی کشوری رویکردهای خودش را داشته باشد و حرفی در منطقه داشته باشد خود این جذابیت های زیادی برای بازیگران دیگر به خصوص قدرت هاى بزرگ و خارج از منطقه ایجاد می کند. يعنى داشتن رويكردهاى مستقل و تكيه بر قدرت ملى در درون منطقه ای که اینهمه پیچیدگی دارد خود به خود می تواند بسیاری از کشورها را به ایران نزدیک کند. بر اين مبنا ایران می تواند به بازیگری برای تعامل های منطقه ای تبدیل شود. اين بحث كه با توافق هسته اى يك شكافى در نگاه به ايران به عنوان منبع تهديد منطقه اى در غرب ايجاد شده كاملا درست است. ایران به بازیگری تبدیل شده که می تواند حتی به صورت شریک نانوشته قدر ت هاى بزرگ در آيد.ضمن اینکه مسئله اتحاد استراتژیک و اینها در روابط بین الملل در شرایط جدید خاورمیانه دچار تغییر و تحول شده است. در طول دو سه سال اخیر چقدر نزدیکی و دوری کشورها فراز و نشیب داشته است. در روابط ایران و ترکیه، ایران و روسیه، روابط ترکیه و مصر، روابط ترکیه و سوریه و … دیگر مفهوم سنتی که کشورها به صورت کلاسیک با یکدیگر در یک بلوک قرار بگیرند در حال تغییر است. بنابراین دو نکته اینجا باید مورد توجه قرار گیرد. نخست اینکه جایگاه و نقش منطقه اى ايران خوب است و دوم اینکه مفهوم اتحاد و ائتلاف هم دچار تغییر شده است و کشورها بر اساس تحولات منطقه خود را سازگار می کنند و سیاست های خود را تنظیم می کنند. ولی چالشی که وجود دارد این است که نباید همه مسائل را در قالب مسائل سخت تحلیل کنیم و سیاه و سفید بنگریم. ما باید در نظر بگیریم که منقطه ای پویا وجود دارد که در آن افراط گرایی و برخی بحران های منطقه ای هم وجود دارند که منافع همه را به خطر می اندازد. هم ایران و عربستان و هم ترکیه. باید روی برخی مفاهیم کلیدی مانند ثبات و دولت فراگیر و اینها توافقاتی صورت گیرد که بتوان به سمت خروج روابط از این وجه تنش زا و به سمت همکاری منطقه ای حرکت کنیم.

در تقابل عربستان و ایران که سعودی در حال گسترده تر کردنش هم هست، ریاض در حال سفت تر کردن کمربندهای حول ایران است. ما شاهد هستیم تلاش هایی صورت می گیرد که پاکستان و مصر و ترکیه هم در این محور همراه عربستان قرار گیرد. قبل از اعدام شیخ نمر اردوغان به عربستان سفر کرد. وزیر خارجه مصر در سفری اعلام نشده به ریاض رفت و رفت و آمد های عربستان و پاکستان هم جدی تر شده است. در چنین شرایطی به نظر می رسد اهمیت ائتلاف ها بر خلاف فرمایش شما بسیار هم کلیدی به شمار آیند.
من زیاد با شما موافق نیستم. کاملا مشخص است که پاکستان، ترکیه و حتی مصر طرف عربستان را در ائتلاف ضد ایران نخواهد گرفت. برای اینکه اینها دولت هایی هستند با تاریخ و هویت و اهداف منطقه اى مشخص و با نوع نگاه متفاوت به تهدید و منافع. مثلا پاكستان موضوع تهدید و منافع را بيشتر در چارچوب مسائل آسیای جنوبی می بیند.

البته بی علاقه نیست از عربستان پولی به دست آورد و در جنگ رسانه ای وارد قضیه شود و حمایتی کند تا بهره مندی مالی کسب نماید ولی اینکه با عربستان وارد ائتلاف شود من مطمئنم که پیش نمی آید. يا ترکیه نمی تواند به سود عربستان بر ضد منافع ایران عمل کند. ایران و ترکیه ادغام اقتصادی قابل توجهی دارند و منافع دولت اردوغان در این است روابط و تبادل اقتصادی را با ایران برای حفظ رشد اقتصاد داخلی خودش که برای حفظ رای اردوغان مهم است نگاه دارد. البته این را باید در نظر گرفت که حکومت ترکیه علی رغم اینکه سالهاست می گوید توافق هسته ای ایران خوب است و از آن در ظاهر حمایت می کند مسئله سوریه باعث شده ترکیه احساس کند توافق هسته ای موجب افزایش نقش منطقه ای ایران شود و این برخلاف منافع حزبی دولت ترکیه در پيگيرى سياستش در سوريه است. اردوغان بدش نمی آید در موضوع بحران سوریه به گونه ای در بحث رسانه ای و جهانی به عربستان نزدیک شود اما این به آن معنا نیست که ترکیه وارد ائتلافی با عربستان علیه منافع ایران شود. این منطق سیاست داخلی ندارد. همین الان ترکیه پرونده دیگری با روسیه دارد که آن را هم به گونه ای چالش های جدید اقتصادی برای ترکیه ایجاد کرده و انها می خواهند به نوعی از آن خود را خلاص کنند. بنابراین ایجاد پرونده جدید با ایران اصلا به صلاح ترکیه نیست. بنظرم تركيه بزودى خواهان بهبود روابط با ايران خواهد شد. البته اين نياز ايران هم هست. مصر کشور دیگری است که شما به آن اشاره کردید هرچند این کشور خود را به عنوان سخنگوی جهان عرب می شناسد و این سخنگو بودن را با تند کردن روابط با ایران به صورت سنتی نشان داده مثلا همیشه گفته خلیج فارس بخشی از امنیت ماست تا بتواند از طریق تعادل در منطقه و در روابط با عربستان نقش خود را ایفا نماید. اما من مطمئنم مصر هم وارد هیچ ائتلافی با عربستان بر ضد ايران نخواهد شد برای اینکه شان خود را در این نمی بیند که با عربستان علیه یک دولت منطقه ای دیگری وارد ائتلاف نظامی شود ولی باز هم در حوزه رسانه ای اینها چنین می کنند. ضمن اينكه مصر پس از تحولات عربى به سرعت در حال تغيير است. کل بحث این است که عربستان در حوزه نمایشی در کل منطقه علاقه مند است ائتلافی نمایشی ایجاد کند تا پیامی به منطقه و غربى ها منتقل كند. به هرحال به نظرم این منطق ژئوپلتیک ندارد و تا اندازه ای در حوزه ایدئولوژیک و رسانه ها و نقشی که ایران در منطقه ایفا می کند ممکن است صادق باشد. البته طبیعی است هم عربستان و ترکیه و هم مصر علاقه مند نیستند ایران در منطقه نقش کلیدی ایفا کند بنابراین آنها به گونه ای هم صدا با عربستان می شوند اما دامنه های پیش رفتنش در قالب ائتلاف و اتحاد و اینها جای پرسش های کلیدی دارد.

به تناسب تغییر رفتارهای عربستان سعودی در حوزه سیاست خارجی، تحریک ها هم علیه ایران جدی تر شده است و به عنوان مثال ماجراهایی مانند تعرض به دو نوجوان، حادثه منا و در نهایت اعدام شیخ نمر و مواردی از این دست باعث شده این گمانه جدی تر مطرح شود که عربستان می خواهد ایران را وارد باتلاقی از تنش کند و با تحریک ها مداوم ایران را به انجام اقدامی پیش دستانه وادار نماید و سپس در فضای بین المللی اینگونه نشان دهد که ایران بازیگر غیر معقول و غیر قابل پیش بینی و البته خطرناکی است. در این فضا هرچند دولت و دستگاه دیپلماسی ما عملکرد هوشمندانه ای از خود بروز داده ولی در عین حال فضای عمومی و افکار عمومی و جریان های مخالف دولت به دولت خرده می گیرند که چرا واکنش تند و جدی در قابل آنچه جسارت های سعودی می خوانند اتخاذ نمی کند. در این فضا منطقی گام برداشتن احتمالا قدری دشوارتر می شود ضمن اینکه این روندی که سعودی در پیش گرفته احتمالا باز هم تندتر خواهد شد. در چنین فضایی دستگاه دیپلماسی چگونه باید به تنظیم و تدوین راهبردها بپردازد؟
بله من هم دیدم که در افکار عمومی ايران نگاه ها نسبت به این مسئله تغییر کرده ولی مهم این است دولت همچنان خویشتن دار باشد و مدیریت دیپلماسی خود را به خوبی انجام می دهد. بنابراین من موافقم که دولت باید تنش در روابط با عربستان را کم کند به تمام دلایلی که ذکر کردم. چرا که قدرت تخریبی عربستان ممکن است برای ما زیان های جدی داشته باشد.

اما این به آن معنا نیست که یک ملتی نظر خود را نشان ندهد حتى به نظرم این می تواند به سود دولت باشد و اينكه علی رغم اینکه ملت ايران عصبانى است دولت ما همچنان خویشتن داری می کند. اين مى تواند پيام خوبى در سطح منطقه اى و بين المللى داشته باشد. دارد.